کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غثرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غثرة
لغتنامه دهخدا
غثرة. [ غ َ رَ ] (ع اِمص ) ارزانی . فراخ سالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
غثرة
لغتنامه دهخدا
غثرة. [ غ ُ رَ] (ع اِمص ) سیاهی به سرخی آمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تیرگی که به سبزی باززند. || (اِ) گروه مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
غثرة
لغتنامه دهخدا
غثرة. [غ َ ث َ رَ ] (ع اِ) مردم فرومایه . فی الحدیث : رَعاع غثرة: هکذا یروی ، و نری اصله غیثرة، حذفت منه الیاء.(منتهی الارب ). و فی حدیث عثمان (رض ) حین دخلوا علیه لیقتلوه ، فقال ان هؤلاء رعاع غثرة؛ ای جهال ... و قیل اصل غثرة غیثرة حُذِفَت منه الیاء...
-
واژههای همآوا
-
قثرة
لغتنامه دهخدا
قثرة. [ ق َ رَ ] (ع اِ) رخت خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قماش البیت . (اقرب الموارد).
-
قصرة
لغتنامه دهخدا
قصرة. [ ق َ رَ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: هو ابن عمی قَصْرَةً؛ یعنی نزدیک است به نسبت . (منتهی الارب ). رجوع به قُصْرة شود.
-
قصرة
لغتنامه دهخدا
قصرة. [ ق َ ص َ رَ ] (ع اِ) آنچه در پرویزن بماند بعدِ بیختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اسپست که به اول کوفتن برآید. || پوست بالای دانه . || پتک آهنگر. || پاره ای از چوب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دمغزه ٔ مرغ . (منتهی الارب ). زِمِکّ...
-
قصرة
لغتنامه دهخدا
قصرة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: هو ابن عمی قَصْرَةً و قُصْرَةً؛ ای دنیة. (اقرب الموارد). رجوع به قَصْرة شود. || (اِمص ) فروگذاشت و کوتاهی . (از منتهی الارب ). || تقصیر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
غاثر
لغتنامه دهخدا
غاثر. [ ث ِ ](ع ص ) در تاج العروس ذیل غثرة آرد: سفلة الناس و رعاعهم ... و قیل الغثرة جمع غاثر مثل کافر و کفرة... وقال القتیبی لم اسمع غاثراً و انما یقال رجل اغثر اذا کان جاهلا. و در مستدرک نیز آرد: و لم یسمع غاثر.
-
اغثر
لغتنامه دهخدا
اغثر. [ اَ ث َ ] (ع ص ، اِ) نادان و فرومایه از مردم . مؤنث : غَثراء. ج ، غُثر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نادان . (از اقرب الموارد). || تیره ای که بسبزی زند. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه رنگی نزدیک به غُثرَة دارد. ما ...