کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عکام
لغتنامه دهخدا
عکام . [ ع َک ْ کا ] (ع ص ) کسی که بار به روی شتران می بندد. (ناظم الاطباء).
-
عکام
لغتنامه دهخدا
عکام . [ ع ِ ] (ع اِ) باربند. (منتهی الارب ). آنچه از لباس یا نخ که چیزی را بدان بندند. (از اقرب الموارد). ج ، عُکُم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
آکام
لغتنامه دهخدا
آکام . (ع اِ) ج ِ اُکُم و اُکُم ج ِ اِکام و اِکام ج ِ اَکم و اَکم ج ِ اَکمه . منظرها. زمینهای بلند. تل ها. تپه ها. پشته ها. توده ها. سنگلاخها.
-
اکام
لغتنامه دهخدا
اکام . [ اِ ] (ع اِ) خوی گیر. (ناظم الاطباء). || ج ِ اَکمَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ اَکَم . سنگلاخها. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اکمة شود.
-
اکام
لغتنامه دهخدا
اکام . [ اُ ] (اِخ ) نام کوهی . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
عکم
لغتنامه دهخدا
عکم . [ ع ُ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ عِکام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
باربند
لغتنامه دهخدا
باربند. [ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه بارهارا بندد. || (اِ مرکب ) نواری که بدان باربر ستور استوار کنند. قسمی تنگ که بدان بار بر ستوراستوار کنند. طناب . بارپیچ . عِکام . (منتهی الارب ):گر اشتلمی نمیزد آن کردخر میشد و باربند میبرد.نظامی .
-
عکم
لغتنامه دهخدا
عکم . [ ع ِ ] (ع اِ) باربند، و تنگ بار. (منتهی الارب ). «عکام » و بار. (از اقرب الموارد). ج ، أعکام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به عِکمان شود. || جامه دان . (منتهی الارب ). || پشتواره ٔ جامه . (منتهی الارب ). کارة. (اقرب الموارد). ج ، عُ...