کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عِظَامَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عظامة
لغتنامه دهخدا
عظامة. [ ع َ م َ ] (ع مص ) بزرگ و کلان شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عِظَم . رجوع به عظم شود.
-
عظامة
لغتنامه دهخدا
عظامة. [ ع ِم َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ). جامه ای است چون وساده و بالش که زنان بوسیله ٔ آن «عجیز» خود را بزرگ نشان می دهند. (از اقرب الموارد). عُظمة. و رجوع به عظمة شود. || ج ِ عَظم ، و هاء آن برای تأنیث...
-
عظامة
لغتنامه دهخدا
عظامة. [ ع ُ ظْ ظا م َ ] (ع ص ) بزرگ و کلان . مؤنث عُظّام . (از اقرب الموارد). و رجوع به عظام شود. || (اِمص ) بزرگی و بزرگ منشی . (منتهی الارب ). کبر. (اقرب الموارد). || نخوت . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || ناز و گردن کشی . (منتهی الارب ). زهو. (...
-
عظامة
لغتنامه دهخدا
عظامة. [ ع ُ م َ ] (ع ص ) بزرگ و کلان ، مؤنث عُظام . (از اقرب الموارد). رجوع به عُظام شود.
-
جستوجو در متن
-
عظمة
لغتنامه دهخدا
عظمة. [ ع ُ م َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ). به معنی عِظامة است . (از اقرب الموارد). رجوع به عظامة شود.
-
عظم
لغتنامه دهخدا
عظم . [ ع ِ ظَ ] (ع مص ) بزرگ و کلان شدن . (از منتهی الارب ). بزرگ شدن ، مقابل صِغر. (از اقرب الموارد). بزرگ شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). عَظامة. و رجوع به عظامة شود. || سخت شدن کار: عظم الامرعلی فلان ؛ کار بر او سخت و شاق شد. (از اقر...
-
اضخومة
لغتنامه دهخدا
اضخومة. [ اُ م َ ] (ع اِ) بالشچه ٔ سرین که زنان بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (ناظم الاطباء). عُظّامه ٔ زن . (از اقرب الموارد). عُظّامة. عُظْمة. عِجازة. اِعجازة. (منتهی الارب ). رجوع به...
-
اعظامة
لغتنامه دهخدا
اعظامة. [ اِ م َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). عِظامَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). لباسی بالش مانند که زنان سرین خود را با آن کلان نمایانند. (از اقرب الموارد).
-
اعظم
لغتنامه دهخدا
اعظم . [ اَ ظُ ] (ع اِ) ج ِ عَظم ، بمعنی استخوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عَظم ،بمعنی استخوان جانداران که گوشت بر آن باشد. (از اقرب الموارد). عِظام . عِظامَه که هاء کلمه ٔ اخیر برای تأنیث جمع است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد):ز نعت ...
-
بزرگ شدن
لغتنامه دهخدا
بزرگ شدن . [ ب ُ زُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بالیدن . (یادداشت بخط دهخدا). عظم . عظامة. (منتهی الارب ). استعظام . (تاج المصادر بیهقی ). کبارة. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). از درجات خردی گذشتن و به کلانی رسیدن . از سنین کودکی بالیدن و بزاد برآمدن : ...
-
تنییح
لغتنامه دهخدا
تنییح . [ ت َن ْ ] (ع مص ) نیح اﷲ عظمَه ُ تنییحاً؛ سخت و قوی گرداند خدای استخوان او را، و ریزه ریزه کند (از اضداد است ). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مانیحته ُ بخیر؛ نبخشیدم او را به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب...
-
رفاعة
لغتنامه دهخدا
رفاعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) یا رِفاعَة. بلغده که زنان بر سرین بندند تا کلان و فربه نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بلغده در برهان دیده نشد و در آن کتاب ذیل آن معانی دیگری آورده شده ولی ذیل بلغنده (پشتواره ) آرد که تا حدی مناسب است و ...
-
رجف
لغتنامه دهخدا
رجف . [رَ ] (ع مص ) جنبانیدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). جنباندن چیزی را پس متحرک شدن و مضطرب گشتن آن بشدت ، گویند: جأنا شیخ ترجف عظامه . (از اقرب الموارد). || لرزانیدن ِ تب ْ کسی را. (از ناظم الاطباء). || لرزیدن . (دهار) (تاج...
-
گردنکشی
لغتنامه دهخدا
گردنکشی . [گ َ دَ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) تکبر. غرور. سرکشی . (آنندراج ). خودستایی . خودخواهی . تمرد. عظمة. عظموت . عظامه . (منتهی الارب ). عُتو. (منتهی الارب ) : جز از کهتری نیست آئین من مباد آز و گردنکشی دین من . فردوسی .چو من شادمانم تو شادان بزی...