کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَفو و بخشش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عفو
لغتنامه دهخدا
عفو. [ ع ِف ْوْ / ع ُ ف ْوْ ] (ع اِ) خرکره . (منتهی الارب ). جحش . (اقرب الموارد). عَفْو. رجوع به عَفو شود.
-
جستوجو در متن
-
بخشش
لغتنامه دهخدا
بخشش . [ ب َ ش ِ ] (اِمص ) داد. دهش . عطا. انعام . (ناظم الاطباء). عطا. (آنندراج ). عِداد. عائدة. دسیعه . فجر. وهب . موهبة. موهب . نُحلی ̍. عطیه . (از منتهی الارب ). سخا. بخشندگی . رادی . صله . هبه . بذل . رفد. نَدی ̍. کرم . جود. فیض . حبوة. حباء. (ی...
-
بخشایا
لغتنامه دهخدا
بخشایا. [ ب َ ] (اِ مص ) بخشش و عفو. (ناظم الاطباء).
-
چشم پوشی
لغتنامه دهخدا
چشم پوشی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب )ترجمه ٔ اغماض . (آنندراج ). اغماض . (ناظم الاطباء). عفو. گذشت . بخشش . رجوع به چشم پوش و چشم پوشیدن شود.
-
درپه
لغتنامه دهخدا
درپه . [ دَ پ ِه ْ ] (اِ) رحمت و بخشش و عفو. (برهان ).مغفرت و آمرزش . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف درسه است . (حاشیه ٔ برهان ). || (ص ) ناپیدا. ناپدید.(برهان ). غایب . ناپدیدار. غیرمرئی . (ناظم الاطباء).
-
بخشایندگی
لغتنامه دهخدا
بخشایندگی . [ ب َ ی َ دَ / دِ ] (حامص ) ترحم و شفقت . (ناظم الاطباء). عفو. بخشش . درگذشتن از گناه : متاب ای پارساروی از گنهکارببخشایندگی در وی نظر کن . سعدی (گلستان ).|| جوانمردی و سخاوت . (ناظم الاطباء).
-
خلق بخشی
لغتنامه دهخدا
خلق بخشی . [ خ َ ب َ ] (حامص مرکب ) بخشش خلق . عفو خلق . گذشت از خلق : لقمه بخشی آید از هر کس بکس خلق بخشی کار یزدانست و بس .مولوی .
-
عفواً
لغتنامه دهخدا
عفواً. [ ع َف ْ وَن ْ ] (ع ق ) بطور عفو وآمرزش و بخشش و بطور سهل و آسانی . (ناظم الاطباء).- عفواً صفواً ؛ بی سؤال و خالص : ما را عفوا صفوا حاصل شد و بی تحمل کلفتی و مقاسات مشقتی بدست آمد و مستصفی گشت . (تاریخ بیهقی ص 114).
-
اعتفاء
لغتنامه دهخدا
اعتفاء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) احسان خواستن آمدن کسی را. برای خواستن احسان بنزد کسی آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نزدیک کسی شدن به امید احسان . (تاج المصادر بیهقی ). عفو خواستن . (المصادر زوزنی ). به امید بخشش و احسان نزد کسی رفتن . (از...
-
خاقان کاشغر
لغتنامه دهخدا
خاقان کاشغر. [ ن ِ غ َ ] (اِخ ) پادشاه کاشغر است که نزد سلطان ملکشاه ابن الب ارسلان تحف و هدایا فرستاد و از او التماس عفو و بخشش کرد و برسولش گفت این پیغام را بسلطان رسان : اذلت لک الایام اخادعها و صفت لک الاقالیم مشارعها فلا یضرک ان بقی فی الاقلیم ب...
-
بزرگی کردن
لغتنامه دهخدا
بزرگی کردن . [ ب ُ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزرگواری و سروری کردن . || کنایه از خویشتن را بچشم دیگران بزرگ وانمودن . (از آنندراج ) : اگر کریم بزرگی کند بجای خود است ز چرخ سفله بزرگی نمیتوان برداشت . صائب (از آنندراج ).بر خاک آبروی خود ای آسمان مریزهرگز...
-
بخشایش
لغتنامه دهخدا
بخشایش . [ ب َی ِ ] (اِمص ) از جرم و گناه و تقصیر و از کشتن کسی درگذشتن . (برهان قاطع). ازجرم و گناه کسی گذشتن . (انجمن آرا). از گناه درگذشتن . (غیاث اللغات ). عفو. آمرزش . (ناظم الاطباء). حَنّان . (منتهی الارب ). رأفت . رحمت و شفقت . گذشت . رحم . د...
-
بخشاینده
لغتنامه دهخدا
بخشاینده . [ ب َ ی َ دَ / دِ ] (نف ) رحمان و ترحم کننده . (ناظم الاطباء). رحمان . رحیم . حنّان . (منتهی الارب ). بخشش کننده و مرادف الرحمن است . (آنندراج ). جوانمرد و سخی . (ناظم الاطباء). کریم . (منتهی الارب ). راحم . عَفُوّ. (یادداشت مؤلف ) : مهرب...
-
آمرزش
لغتنامه دهخدا
آمرزش . [ م ُ زِ ] (اِمص ) بخشیدن خدای تعالی گناه را بر بنده پس از مرگ . مغفرت . غفران . درگذرانیدن از. درگذشتن از خطا. عفو. بخشش . بخشایش . صفح . رحمت . تجاوز. بخشیدن شاه یا مهتری خطای رعیت یا کهتری را : گر آمرزش آید ز یزدان پاک شما را ز خون برادر چ...