کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عناد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عناد
لغتنامه دهخدا
عناد. [ ع ِ ] (اِخ ) جدی جاهلی بوده است . و فرزندان او بطنی از سنبس ، از قحطانیة باشند. مسکن آنان در برخی اعمال غربی مصر بوده است . (از الاعلام زرکلی ج 2).
-
عناد
لغتنامه دهخدا
عناد. [ ع ِ ] (ع مص ) از همدیگر جدا گردیدن و کرانه گزیدن . (منتهی الارب ). جدا شدن از کسی و با خلاف و عصیان با وی معارضه کردن . (از اقرب الموارد). || مکافات کردن بخلاف . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || مرتکب خلاف و عصیان گشتن . (از ناظم الاطباء)...
-
واژههای همآوا
-
اناد
لغتنامه دهخدا
اناد. [ ] (اِخ ) قصبه ایست در قبله ٔ کوه سبلان ، که فیروزبن یزدگردبن بهرام گور ساس__انی ساخ-ت و در اول بعضی شادار و بعضی شاد فیروزمی خواندند. (از نزهةالقلوب چ لیدن مقاله ٔ 3 ص 83).
-
جستوجو در متن
-
عنادی
لغتنامه دهخدا
عنادی . [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عناد. (ناظم الاطباء).
-
خیره سری کردن
لغتنامه دهخدا
خیره سری کردن . [ رَ / رِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عناد کردن .
-
لغزخوان
لغتنامه دهخدا
لغزخوان . [ ل ُ غ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) لغازخوان . عیب کننده از روی عناد و حسد و پرادعائی .
-
تعند
لغتنامه دهخدا
تعند. [ ت َ ع َن ْ ن ُ ] (ع مص ) عناد کردن و ستیزه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
یک پهلویی
لغتنامه دهخدا
یک پهلویی . [ ی َ / ی ِ پ َ] (حامص مرکب ) لجاج . لجاجت . عناد. (یادداشت مؤلف ).سماجت . یکدندگی . استبداد برأی . || یک رنگی . یک رویی . مقابل دوپهلویی . و رجوع به یک پهلو شود.
-
شیطانیه
لغتنامه دهخدا
شیطانیه . [ ش َ نی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ) شیطانیة. عناد و خودسری و نافرمانی و سرکشی . || غرور و تکبر. (ناظم الاطباء). رجوع به شیطانی شود.
-
لغز خواندن
لغتنامه دهخدا
لغز خواندن . [ ل ُ غ َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) لُغاز خواندن . عیب کردن از روی عناد و حسد و پرادعائی . در تداول عوام ، عیب گفتن چیزی یا کسی را.
-
تفتین کردن
لغتنامه دهخدا
تفتین کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعایت کردن . برآغالیدن کسی را. کسی را بر علیه دیگری برانگیختن . میان دوکس دشمنی و عناد بوجود آوردن . رجوع به تفتین شود.
-
خیرگی کردن
لغتنامه دهخدا
خیرگی کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پررویی کردن . بی حیایی کردن . بی شرمی کردن . || جسارت ورزیدن . دلیری کردن .لجاجت کردن . عناد کردن . ستهیدن . ستیزگی کردن . || خودسری کردن . خیره سری کردن . خودرائی کردن .
-
خیره چشمی کردن
لغتنامه دهخدا
خیره چشمی کردن . [ رَ / رِ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیشرمی کردن . پررویی کردن . لجاجت کردن . خودسری کردن . خیره سری کردن . عناد کردن . خودرایی کردن .