کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عملی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عملی شدن
لغتنامه دهخدا
عملی شدن . [ ع َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به انجام رسیدن . انجام شدن . قابل این شود که به عمل درآید.
-
واژههای مشابه
-
کافور عملی
لغتنامه دهخدا
کافور عملی . [ رِ ع َ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از کافور است و آن چوبی است که میجوشانند و از آن برمی آورند. رجوع به کافور شود.
-
عملی ساختن
لغتنامه دهخدا
عملی ساختن . [ ع َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) به انجام رساندن . به عمل درآوردن . امری را قابل عمل کردن .
-
عملی کردن
لغتنامه دهخدا
عملی کردن . [ ع َ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل درآوردن . قابل انجام یافتن کردن .
-
بی عملی
لغتنامه دهخدا
بی عملی . [ ع َ م َ ] (حامص مرکب ) عمل نکردن . به گفتار عمل نکردن . کردار نداشتن : نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است . حافظ.و رجوع به علم و رجوع به عمل شود.
-
خوش عملی
لغتنامه دهخدا
خوش عملی . [ خوَش ْ / خُش ْ ع َ م َ ] (حامص مرکب ) خوب رفتاری . خوب کرداری . خوش کرداری . خوش رفتاری .
-
جستوجو در متن
-
استذمام
لغتنامه دهخدا
استذمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با عملی نکوهیده سزاوار نکوهش شدن . مذموم شدن . ارتکاب کاری کردن و بعلت آن سزاوار نکوهش شدن : استذَم َّ الی الناس ؛ کاری کرد که بر آن ازدَرِ نکوهش گردید. (منتهی الارب ).
-
ذوق زده شدن
لغتنامه دهخدا
ذوق زده شدن . [ ذَ / ذُو زَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت شادان شدن . در تداول عوام ، از دست بشدن انتظام عملی و فکری در مقابل حصول آرزوئی دیر دست رس . || از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن یا مردن .
-
باقی دار شدن
لغتنامه دهخدا
باقی دار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عمل باقی دار. کسری پیدا کردن . از حاصل عملی مالی بر ذمه ٔ کسی ماندن که از عهده ٔ ادای آن برنتواند آمد. (یادداشت مؤلف ).
-
بی هنر شدن
لغتنامه دهخدا
بی هنر شدن . [ هَُ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی مایه و بی کمالات و فضایل و مزایای علمی و عملی گشتن : گر او بی هنر شد هم از پشت ماست دل ما بر آن راستی بر گواست .فردوسی .
-
حذاقة
لغتنامه دهخدا
حذاقة. [ ح َ ق َ ] (ع مص ) حِذاق . حِذق . سخت زیرک سار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). زیرک شدن . (دهار). زیرکی . استادی . مهارت . نیک دانی . زیرک ساری . زیرک شدن درکاری . دانائی . حذاقت صبی در قرآن یا عملی از اعمال ؛آموختن کودک قرآن یا کاری را و زیرک شد...
-
کولاک کردن
لغتنامه دهخدا
کولاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متلاطم شدن امواج دریا. (فرهنگ فارسی معین ). منقلب و طوفانی شدن دریا یا هوا که با برف و سرما همراه باشد. و رجوع به کولاک زدن شود. || در تداول عامه ، معرکه کردن . کار بزرگی انجام دادن . (فرهنگ فارسی معین ). عملی نمایا...
-
شدنی
لغتنامه دهخدا
شدنی . [ ش ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل شدن . ممکن . عملی . میسور. میسر. مقدور. آنچه تواند بود. آنکه تواند شد. (یادداشت مؤلف ). ممکن . کردنی . عملی و هر چیز که لایق و قابل اجراباشد. (ناظم الاطباء): این کار شدنی است ؛ امکان انجام شدن دارد. || آنچه وقوع آن ...