کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمران ذهلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمران ذهلی
لغتنامه دهخدا
عمران ذهلی . [ ع ِ ن ِ ذُ ] (اِخ ) ابن حطان بن ظبیان بن لوذان بن حرث بن سدوس سدوسی یا ذهلی ، مکنی به ابوشهاب . از تابعیان بود. رجوع به عمران سدوسی شود.
-
واژههای مشابه
-
کلیم عمران
لغتنامه دهخدا
کلیم عمران . [ ک َ م ِ ع ِ ] (اِخ ) کلیم بن عمران . کلیم پسر عمران . موسی پسر عمران . موسی بن عمران : فراش درت کلیم عمران چاووش رهت مسیح مریم . جمال الدین عبدالرزاق .و رجوع به کلیم و کلیم اﷲ و موسی شود.
-
ابن عمران
لغتنامه دهخدا
ابن عمران . [ اِ ن ُ ع ِ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن احمدبن یحیی بن عمران الاشعری . فقیه شافعی از مردم قم ، و کتاب النوادر از اوست . و رجوع به اشعری ابوجعفر محمدبن احمدبن یحیی بن عمران شود.
-
آل عمران
لغتنامه دهخدا
آل عمران . [ ل ِ ع ِ ] (اِخ ) نام سوره ٔ سیم از قرآن پس از بَقَرة و پیش از نساء و آن دویست آیت باشد و مدنی است . || موسی و هارون . (مجمل اللغه ).
-
پیر عمران
لغتنامه دهخدا
پیر عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 35هزارگزی جنوب باختری سقز و 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ سقز به بانه . کوهستانی ، سردسیر. دارای 250 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات و توتون و لبنیات . شغل اهالی زراعت و ...
-
دخت عمران
لغتنامه دهخدا
دخت عمران . [ دُ ت ِ ع ِ ] (اِخ ) مریم علیهاالسلام . مادر عیسی پیغمبر. دختر عمران : عیسی آنک پیش کعبه بسته چون احرامیان چادری کان دستریس دخت عمران آمده . خاقانی .ای زنده شده بتو تن مردم مانا که تو پور دخت عمرانی . ناصرخسرو.رجوع به دختر عمران شود.
-
دختر عمران
لغتنامه دهخدا
دختر عمران . [ دُ ت َ رِ ع ِ ] (اِخ ) مریم مادر عیسی علیه السلام . ام عیسی علیهاالسلام . (یادداشت مؤلف ) : آبستنی دختر عمران به پسر بودوآبستنی دختر انگور به جان است . منوچهری .رجوع به مریم شود.
-
عمران ازدی
لغتنامه دهخدا
عمران ازدی . [ ع ِ ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن عَطّاف ازدی ، مکنی به ابوالعطاف . وی از فرماندهان و شجاعان قرن دوم هجری بشمار میرفت . ابتدا با حنظلةبن صفوان در افریقیة به سر میبرد و هنگامی که عبدالرحمان بن حبیب بر افریقیة مستولی گشت و حنظلة به شام رفت ، این ع...
-
عمران اسرائیلی
لغتنامه دهخدا
عمران اسرائیلی . [ ع ِن ِ اِ ] (اِخ ) ابن صدقه ٔ اسرائیلی ، ملقب به اوحدالدین . وی از اطبای مشهور اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است . در سال 561 هَ .ق . در دمشق متولد شد. پدر وی نیز از اطبای مشهور بود. حکیم عمران ، علم طب را نزد شیخ رضی الدین ر...
-
عمران برمکی
لغتنامه دهخدا
عمران برمکی . [ ع ِ ن ِ ب َ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن یحیی بن خالد برمکی . وی از برامکه بود و پدرش او را به جانشینی خود بر حکومت سند قرار داد و او در سال 221 هَ .ق . پس از درگذشت پدرش حکومت آنجا را به دست گرفت و المعتصم باﷲ عباسی فرمان ولایت را برای و...
-
عمران بصری
لغتنامه دهخدا
عمران بصری . [ ع ِ ن ِ ب َ] (اِخ ) ابن تیم بصری عطاردی ، مکنی به ابورجاء. صحابی است . رجوع به عمران عطاردی (ابن ملحان ...) شود.
-
عمران تمیمی
لغتنامه دهخدا
عمران تمیمی . [ ع ِ ن ِ ت َ ] (اِخ ) ابن فَصیل بن عائد تمیمی ، مکنی به ابوخالد. وی از صحابیان بود و گویند که او از صحابیانی است که به هرات رفتند. رجوع به الاصابه ٔ ابن حجر، ترجمه ٔ شماره ٔ 6009 شود.
-
عمران خزاعی
لغتنامه دهخدا
عمران خزاعی . [ ع ِ ن ِ خ ُ ] (اِخ ) ابن حصین بن عبیدبن خلف بن عبدنهم بن حذیفةبن جهمةبن غاضرةبن حبشةبن کعب بن عمرو خزاعی ، مکنی به ابونُجَید. از صحابیان و محدثان بود. وی در عام خیبر اسلام آورد و در چند غزوه شرکت داشت ، از جمله در غزوه ٔ فتح که حامل ر...
-
عمران زبیدی
لغتنامه دهخدا
عمران زبیدی . [ ع ِ ن ِ زَ] (اِخ ) ابن عثمان زبیدی شامی ، مکنی به ابوالبَرَهسَم . صاحب قرائتی شاذ است . رجوع به ابوالبرهسم شود.