کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقدتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقدتین
لغتنامه دهخدا
عقدتین . [ ع ُ دَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عقدة (در حالت نصب و جر، و در زبان فارسی این قاعده رعایت نشود). عقدتان . و رجوع به عقدة شود. || (اصطلاح نجومی )، عقدة الرأس و عقدة الذنب است . جوزهرتین . دو جوزهر. (یادداشت مرحوم دهخدا). سرو دنب اژدها. (ناظم الا...
-
جستوجو در متن
-
عقدتان
لغتنامه دهخدا
عقدتان . [ ع ُ دَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عقدة (در حال رفع، و رعایت این قاعده درزبان فارسی نشود). عقدتین . و رجوع به عقدتین شود.
-
عقدةالذنب
لغتنامه دهخدا
عقدةالذنب . [ ع ُ دَ تُذْ ذَ ن َ ] (اِخ ) عقده ٔ ذنب . رجوع به عقده ٔ ذنب و عقدة و عقده و عقدتین شود.
-
عقدةالرأس
لغتنامه دهخدا
عقدةالرأس . [ ع ُ دَ تُرْ رَءْس ْ ] (اِخ ) عقده ٔ رأس . رجوع به عقده ٔ رأس و عقدة و عقده و عقدتین شود.
-
عقده ٔ گردون
لغتنامه دهخدا
عقده ٔ گردون . [ ع ُ دَ/ دِ ی ِ گ َ ] (اِخ ) کنایه از رأس و ذنب ، و هر دو را عقدتین گویند و این اصطلاح اهل تنجیم است . (آنندراج ). و رجوع به عقدة و عقده و عقدتین شود : عقد ابروی قضا از پی تسکین شغب گشته با عقده ٔ گردون به سیاست انباز.اوحدالدین انوری...
-
جوزهرتین
لغتنامه دهخدا
جوزهرتین . [ ج َ زَ رَ ت َ ] (اِخ ) (اصطلاح نجوم ) تثنیه ٔ جوزهره . عقدتین یعنی عقده ٔ ذَنَب و عقده ٔ رأس . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به جوزهر شود.
-
عقده ٔ ذنب
لغتنامه دهخدا
عقده ٔ ذنب . [ ع ُ دَ / دِ ی ِ ذَ ن َ ] (اِخ ) عقدةالذنب . عقده ٔ ذنب و رأس که عقدتین نامند، دو اصطلاح معمول در هیئت و نجوم است که در قمر محل تقاطع مدار وی با مدار زمین باشد یا به قول قدما، محل تقاطع فلک ممثل با مایل . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به...
-
عقده ٔ رأس
لغتنامه دهخدا
عقده ٔ رأس . [ع ُ دَ / دِ ی ِ رَءْس ْ ] (اِخ ) عقدةالرأس . محل تقاطع فلک حامل و مایل قمر در سر دایره ٔ مفروضه . رجوع به عقدة و عقده و عقدتین و عقده ٔ ذنب شود : کجا ماند جهان را روشنائی چو خورشید افتد اندر عقده ٔ رأس . سنائی .بگسلد ار حد کند عقده ٔ...
-
اژدهای فلک
لغتنامه دهخدا
اژدهای فلک . [ اَ دَ ی ِ ف َ ل َ ] (اِخ ) شکلی است در فلک بصورت اژدها که آن عقدتین است و بعربی آنرا رأس و ذنب گویند و تنین را نیز گویند که صورتی از جمله ٔ چهل وهشت صورت فلکی است . (غیاث اللغات ) (رشیدی ) (برهان ). رأس و ذنب سر و دم تنین فلک است . (...
-
تنین فلک
لغتنامه دهخدا
تنین فلک . [ ت ِن ْ نی ن ِ ف َ ل َ ] (اِخ ) یعنی رأس و ذنب . (فرهنگ رشیدی ). اشاره به عقده ٔ رأس و ذنب است که محل تقاطع فلک حامل قمر باشد با مایل . (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). عقده ٔ رأس و ذنب .(شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از عقدتین رأ...
-
جوزهر
لغتنامه دهخدا
جوزهر. [ ج َ زَهََ ] (اِخ ) معرب گوزهر است که فلک اول قمر است و او بمنزله ٔ ممثل اوست . (برهان ) (ذیل اقرب الموارد). ممثل قمر. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || هر یک از عقده ٔ رأس و ذنب را نیز گویند و آن محل تقاطع فلک حامل و مایل قمر است . (برهان ). ابور...
-
انتکاث
لغتنامه دهخدا
انتکاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگشتن از حاجت خود بسوی دیگر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برگشتن از حاجت خود. (ازناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انصراف از حاجتی بسوی حاجت دیگر، و عبارت اساس چنین است : و طلب فلان حاجةً ثم انتکث َ لاخری اذا انصرف عنها...
-
عقدة
لغتنامه دهخدا
عقدة. [ ع ُ دَ ] (ع اِ) گره . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). گره و بستگی . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). گره ، و «آسان گشا» از صفات اوست . (آنندراج ). دژک . عقده و رجوع به عقده شود : و احلل عقدةً من لسانی . (قرآن 28/20)؛ و بگشای گره و بستگی را از ز...
-
رأس
لغتنامه دهخدا
رأس . [ رَءْس ْ ] (ع اِ) سر. (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (آنندراج ) (ترجمان علامه جرجانی ). ج ، ارؤس ، رؤس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سر که عضو بالایین جاندار است . (فرهنگ نظام ). آن...