کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عفط
لغتنامه دهخدا
عفط. [ ع َ ] (ع اِ)نخامه ٔ بینی میش . (منتهی الارب ). آب بینی میش . (ناظم الاطباء). عفطة. (اقرب الموارد). رجوع به عفطة شود.
-
عفط
لغتنامه دهخدا
عفط. [ ع َ ] (ع مص ) تیز دادن بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ضرط. (المصادر زوزنی ). || بینی افشاندن میش چون بینی افشاندن خر. (از اقرب الموارد). عَفیط. و رجوع به عفیط شود. || درماندن به سخن . (از منتهی الارب ). سخن گفتن به لکنت . (از اقرب ال...
-
عفط
لغتنامه دهخدا
عفط. [ ع َ ف ِ ] (ع ص ) رجل عفط؛ مرد تیزدهنده . (منتهی الارب ). ضروط. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عفت
لغتنامه دهخدا
عفت . [ ع َ ] (ع مص ) برتافتن . (از منتهی الارب ). || شکستن بی متفرق و جدا ساختن .(از منتهی الارب ). پیچاندن . و شکاندن چیزی را. شکاندن بدون از هم جدا ساختن . (از اقرب الموارد). برنجانیدن دست تا بشکند. (تاج المصادر بیهقی ). || دست برتافتن کسی را. || ...
-
عفت
لغتنامه دهخدا
عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ع اِمص ) عفة. نهفتگی و پاکدامنی . (مهذب الاسماء). پرهیزگاری و پارسائی . و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام . (از غیاث اللغات ). یکی از فضایل اربعه نزد قدما (حکمت ، شجاعت ، عفت ، عدالت ). هیئتی که مر نیروی شهوت راست و واسطه ...
-
عفة
لغتنامه دهخدا
عفة. [ ع َف ْ ف َ ] (ع ص ) مؤنث عَف ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن پارسا. (ناظم الاطباء). ج ، عَفّات . (اقرب الموارد). رجوع به عَف ّ شود.
-
عفة
لغتنامه دهخدا
عفة. [ ع ِف ْ ف َ ] (ع اِمص ) عفت . ترک شهوات در هر چیز، و در بین نصرانیان بیشتر بر ترک شهوات بدنی و پاکیزگی جسد و «تبتل » اطلاق شود. (از اقرب الموارد). پارسائی و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام . (از آنندراج ). پارسائی و نهفتگی . (دهار). هیئتی...
-
عفة
لغتنامه دهخدا
عفة. [ ع ِف ْ ف َ ] (ع مص ) به معنی مصدر عَفاف است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از حرام بازاستادن و پرهیزگاری کردن . (مقدمة اللغةمیر سیدشریف جرجانی ). نهفتگی کردن . (المصادر زوزنی ). بازایستادن از زشتی . (دهار). رجوع به عَفاف شود.
-
عفة
لغتنامه دهخدا
عفة. [ ع ُف ْف َ ] (ع اِ) باقی شیر در پستان . (منتهی الارب ). باقی شیر در پستان چهارپایان پس از اینکه بچه ٔ آنها غالب آن را مکیده باشد. (از اقرب الموارد). || گنده پیر. (منتهی الارب ). عجوز. (اقرب الموارد). || ماهیی است بی پشیز کوچک سپیدرنگ ، مطبوخ آن...
-
آفت
لغتنامه دهخدا
آفت . [ ف َ ] (ع اِ) (شاید از ریشه ٔ آکفت فارسی ) آفة. آفه . عاهت . عاهه . عارضه . (زمخشری ).جانحه . زحمت . علت . بلا. بلیه . ضرر. آکفت . آسیب . بیماری . (ربنجنی ). گزند. عیب . آهو. ج ، آفات : رسیده آفت نشبیل او به هر کامی نهاده کشته ٔ آسیب او به هر ...
-
افت
لغتنامه دهخدا
افت . [ اَ ] (ع اِ) ماده شتری که صبر و ثباتش بیشتر باشد. (ناظم الاطباء). ماده شتری که صبر و ثباتش بدان غایت باشد که در دیگران نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ماده شتری که در سیر، سبقت بر شتران برد. || بلا. || عجب . || شتر نجیب . || (اِخ ) قبیله ...
-
افت
لغتنامه دهخدا
افت . [ اِ ] (ع اِ) بهتان و افتراء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتر نجیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
افت
لغتنامه دهخدا
افت . [ اُ ] (اِمص ) افتادن به میان داری یعنی در کشتی دو کس را از هم جدا کردن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). || افتادن . (ناظم الاطباء). افتادن چنانکه در وقت افت و خیز. (از فرهنگ فارسی معین ). || وضع. ترکیب . شکل . (ناظم الاطباء). وضع. شکل . (فرهنگ ...
-
افط
لغتنامه دهخدا
افط. [ اَ ف َطط ] (ع ص ) پهن بینی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پست استخوان بینی و پهن بینی . (اقرب الموارد).