عفة. [ ع ُف ْف َ ] (ع اِ) باقی شیر در پستان . (منتهی الارب ). باقی شیر در پستان چهارپایان پس از اینکه بچه ٔ آنها غالب آن را مکیده باشد. (از اقرب الموارد). || گنده پیر. (منتهی الارب ). عجوز. (اقرب الموارد). || ماهیی است بی پشیز کوچک سپیدرنگ ، مطبوخ آن به ذائقه ٔ برنج ماند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.