کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطایا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطایا
لغتنامه دهخدا
عطایا. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عطیّه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دهشها و بخشیده شده ها. (از آنندراج ). رجوع به عطیة شود : از صلت و عطایاء او به حظی وافر و نصیبی کامل متحظی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 214).
-
جستوجو در متن
-
بنح
لغتنامه دهخدا
بنح . [ ب ُ ن ُ ] (ع اِ) عطایا. شاید در اصل منح بوده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عطایا. (آنندراج ).
-
عطیات
لغتنامه دهخدا
عطیات . [ ع َ طی یا ] (ع اِ) ج ِ عَطیة.(اقرب الموارد). عطایا. رجوع به عطیة و عطیت شود.
-
مقاثب
لغتنامه دهخدا
مقاثب . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) بخششها و عطایا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عطایا، گویند مفرد ندارد و گویند مفرد آن مَقثَب است . (از اقرب الموارد): جمیع مقانب را مستغرق مقاثب کرده و منتهای بی منتهایی از جود بر جودجیود جنود لازم آورده . (دره ...
-
نصائر
لغتنامه دهخدا
نصائر. [ ن َ ءِ ] (ع اِ) عطایا. (متن اللغة). ج ِ نصیرة (به معنی عطیه ). (از المنجد). رجوع به نصیرة شود. || ج ِ نصیرة (تأنیث نصیر به معنی ناصر). (از المنجد). رجوع به نصیر و نصیرة شود.
-
جوائز
لغتنامه دهخدا
جوائز. [ ج َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ جائز. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). رجوع به جائز شود. || ج ِ جائزه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عطایا و انعامات و تحفه ها. (ناظم الاطباء). رجوع به جائزه شود.- جوائز اشعار و امثال ؛ آنچه از شهری بشهر دیگر رود و ...
-
پیزان
لغتنامه دهخدا
پیزان . (اِخ ) از منجمان قرن 14 م . است که به استخراجات رملیه ٔ خود اشتهار یافته است . وی در بولونی متولد شد و بفرانسه رفت و بدریافت عطایا و احسان بسیار از طرف شارل پنجم نایل آمد ولی پس از گذشته شدن این پادشاه کوکب بخت و اقبالش رو به افول گذارد و از ...
-
صلات
لغتنامه دهخدا
صلات . [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صِلَة. عطایا. جوایز : صلات ومواهب پادشاهان بر من متواتر شد. (کلیله و دمنه ).گر بسته بود بر تو در خانه ٔ تو بودبر هر کسی گشاده طریق صلات تو. مسعودسعد.مات کن او را و ایمن شو ز مات رحم کن چون نیست او ز اهل صلات .مولوی .
-
لهوة
لغتنامه دهخدا
لهوة. [ل ُهَْ وَ / ل َهَْ وَ ] (ع اِ) خورش دستاس یعنی یک مشت از دانه و جز آن که به آسیا دهند. ج ، لهی . آنچه به دست در دهن آس افکنند تا آرد کند. (مهذب الأسماء). خوره ٔ آسیا. || عطیة. (منتهی الارب ). عطاء.(مهذب الأسماء). || بهترین از عطایا و سترگ تر...
-
مزایا
لغتنامه دهخدا
مزایا. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مزیة. فزونی ها. (ناظم الاطباء). || عطیه ها و انعام ها. (ناظم الاطباء). || مجازاً به معنی عطایا و انعامات مستعمل می شود. (آنندراج ). || در تداول ، آنچه اضافه بر میزان حقوق مقرر به کارمند دهند مانند حق ریاست ، حق مدیریت ، حق ا...
-
حنان
لغتنامه دهخدا
حنان . [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (غیاث ): و در دعا آمده : یا حنان و یا منان . حنان کسی که میپذیرد و قبول میکند از کسی که اعراض کرده است از او و منان کسی که پیش ازسؤال به نوافل و عطایا آغاز کند و این هر دو از صفات ذات باریتعالی...
-
علی اندلسی
لغتنامه دهخدا
علی اندلسی . [ ع َ ی ِ اَ دُ ل ُ ] (اِخ ) ابن حزمون اندلسی . وی شاعر و از اهالی مرسیه ٔ اندلس بود. و غالباً بطریق ابن حجاز بغدادی هجو و هزل می گفت و بسیاری از قضات و والیان از ترس هجوهای وی عطایا و بخشش های زیادی به او می دادند. درگذشت او بعد از سال ...
-
عطیة
لغتنامه دهخدا
عطیة. [ ع َ طی ی َ] (ع اِ) عطیه . دهش . بخشیده شده . (منتهی الارب ). آنچه داده شود. (از اقرب الموارد). دادنی . (دهار). داد. داده . عطیت . جائزة. عَصْر. عَصَر. عطا. عُنَّه . لُهوَة. نافلة. نُبلة. نَحل . نِضاض . نَفحة. نَفل . (از منتهی الارب ). ج ، عَط...
-
وقیة
لغتنامه دهخدا
وقیة. [ وُ قی ی َ ] (ع اِ) اوقیه . هفت مثقال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). وزنی از اوزان قدیمه معادل چهل درهم . جوهری گوید در گذشته چنین بود. (منتهی الارب ). اوقیه هفت مثقال و چهل درهم است و نزد ما شصت وشش درهم و دوسوم درهم است . (از اقرب الموارد)...