کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطابخش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطابخش
لغتنامه دهخدا
عطابخش . [ ع َ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ عطا. جوانمرد. سخی . گشاده دست . (ناظم الاطباء) : مردیست سخاپیشه و مردیست عطابخش با خلق نکوکار بکردار و به گفتار. فرخی .ای عطابخش پذیرنده و خواهنده سپاس رأی تو خوبی و آئین تو فضل و احسان . فرخی .من ثناگوی بزرگ...
-
جستوجو در متن
-
ثنانیوش
لغتنامه دهخدا
ثنانیوش . [ ث َ ] (نف مرکب ) مدح شنو. دعاشنو : ثنانیوش و عطابخش باش از پی آنک ثنانیوش و عطابخش راست طول بقا.سوزنی .
-
عطاپاش
لغتنامه دهخدا
عطاپاش . [ع َ ] (نف مرکب ) افشاننده ٔ عطا. عطابخش : گر رحمت حق هست عطاپاش و خطاپوش تو رحمت حق بر همه آفاق عطائی .خاقانی .
-
سخاپیشه
لغتنامه دهخدا
سخاپیشه .[ س َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه پیشه ٔ او سخا باشد. مرد با کرم و سخاوت . سخی . بسیار جوانمرد : مردیست سخاپیشه و مردیست عطابخش با خلق نکوکار بکردار و بگفتار. فرخی .این زین دین امیر سخاپیشه تا مرادر مجلس تو کدیه ٔ دستار پیشه شد.سوزنی .
-
کریمی
لغتنامه دهخدا
کریمی . [ ک َ ] (حامص ) کریم بودن . حالت و عمل کریم : دگر گفت کز ما چه نیکوتر است که بر دانش بخردان افسر است چنین داد پاسخ که آهستگی کریمی و رادی و شایستگی . فردوسی .بچشمش همان خاک و هم سیم و زرکریمی بدو یافته زیب و فر. فردوسی .اندرین گیتی بفضل و راد...
-
نفاع
لغتنامه دهخدا
نفاع . [ ن َف ْفا ] (ع ص ) بسیارسودرساننده . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). مرد بسیارسود. (منتهی الارب ). کثیرالنفع. (اقرب الموارد) (متن اللغة). نفوع . (متن اللغة). بسیارنفعبخشنده . مقابل ضرّار. (یادداشت مؤلف ) : عمرخسرو طلب ار نفع جهان می طلبی که وج...
-
پذیرنده
لغتنامه دهخدا
پذیرنده . [ پ َ رَ دَ / دِ ] (نف ) قابل . قبول کننده : پذیرنده ٔ هوش و رای و خردمر او را دد و دام فرمان برد. فردوسی .ای عطابخش پذیرنده و خواهنده سپاس رای تو خوبی وآئین تو فضل و احسان . فرخی . || استقبال کننده . مستقبل . پیشباز کننده .- پذیرنده ٔ پند ...
-
اعطی
لغتنامه دهخدا
اعطی . [ اَ طا ](ع ن تف ) بسیاردهش . (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از عَطو. معطی تر. عطابخش تر. بسیارعطاتر. بخشنده تر. عطادهنده تر. (یادداشت بخط مؤلف ). ما اعطاه للمال ؛ یعنی چه نیکودهش است ، کما یقال ما اولاه للمعروف فی التعجب و هذا شاذ. (منتهی الارب ...
-
ثناگو
لغتنامه دهخدا
ثناگو. [ ث َ ] (نف مرکب ) ثناگوی . مداح . دعاگو. ستایشگر. حامد. ستاینده : من ثناگوی بزرگانم ومداح ملوک خاصه مدحتگر آن راد عطابخش کریم . فرخی .نه بیهده سخنش در میان خلق افتادنه خیرخیر ثنا گوی او شد آن لشکر. فرخی .دیوان شاعران مقدم بر این گو است دیوان ...
-
خطاپوش
لغتنامه دهخدا
خطاپوش . [ خ َ ] (نف مرکب ) شفیق . رحیم . || کسی که از گناه و جرم اغماض می کند. (ناظم الاطباء). جرم پوش . (یادداشت بخط مؤلف ). پوشنده ٔ خطا. (آنندراج ) : گر رحمت حق هست عطاباش و خطاپوش تو رحمت حق بر همه آفاق عطائی . خاقانی .ای فلک بر درتو حلقه بگوش ...
-
ذوالمن
لغتنامه دهخدا
ذوالمن . [ ذُل ْ م َن ن ] (ع ص مرکب ) خداوند منتهای بسیار. (دهار). عطابخش .منان . منعم . نامی از نامهای خدای تعالی : حج بکن و کام دل بخواه از اینروکآنچه بخواهی تو بدهد ایزد ذوالمن . فرخی .دشمنان این ز خویشتن دیدندخواجه از فضل ایزد ذوالمن . فرخی .چو د...
-
نکوکار
لغتنامه دهخدا
نکوکار. [ ن ِ ] (ص مرکب ) نیکوکار. نکوکردار. خیّر. که خیر و نیکی به مردم رساند. محسن . که کار خوب کند. مقابل بدکار و بدکردار : مر او را نکوکار زآن خواندندکه هرکس تن آسان از او ماندند. فردوسی .به جای نکوکار نیکی کنم دل مرد درویش را نشکنم . فردوسی .مرد...
-
وغیش
لغتنامه دهخدا
وغیش . [ وَ ] (ص ) بسیار و انبوه و فراوان باشد و استعمال آن را به غیر ذی حیات و جاندار کنند، مانند مال و عمر و باغ و خانه و ملک و املاک و غیر اینها. (برهان ). وغیش بسیار بود و انبوه بر مال و بیشه (پیشه ، صحاح الفرس ). و هرچه گویند شاید : معذورم دارند...
-
دردی کش
لغتنامه دهخدا
دردی کش . [ دُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) دردی کشنده . دردکش . شرابخور. دردآشام . دردنوش . دردخوار : دردی کش عشق و دردپیمای اندوه نشین و رنج فرسای . نظامی .ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه ایم با خرابات آشنائیم از خرد بیگانه ایم . سعدی .سعدیا صاف وصل اگر...