کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصر سنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ولی عصر
لغتنامه دهخدا
ولی عصر. [ وَ لی ی ِ ع َ ] (اِخ ) لقب حضرت مهدی قائم (ع ). رجوع به مهدی شود.
-
ولی عصر
لغتنامه دهخدا
ولی عصر. [ وَ لی ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نگهبان عصر. مرد خدای قائم در عصر و زمان . مولوی در همین مورد گوید:پس به هر عصری ولیی قایم است .رجوع به ولی (از ع ، ص ، اِ) شود.
-
هم عصر
لغتنامه دهخدا
هم عصر. [ هََ ع َ ] (ص مرکب ) هم زمان . معاصر. که در یک زمان به سر برند.
-
ابناء عصر
لغتنامه دهخدا
ابناء عصر. [ اَ ءِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هم زادان . هم عهدان . هم عصران . مردم روزگار.
-
حجت عصر
لغتنامه دهخدا
حجت عصر. [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) لقب امام دوازدهم شیعه . حجت قائم . مهدی موعود.
-
حجة عصر
لغتنامه دهخدا
حجة عصر. [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) رجوع به حجت عصر شود.
-
امام عصر
لغتنامه دهخدا
امام عصر. [ اِ م ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امام زمان . امامی که در روزگار خود مردم را هدایت میکند. || (اِخ ) لقب امام دوازدهم شیعه ٔ امامیه ٔ اثناعشریه . رجوع به امام زمان و ترکیبات امام شود.
-
جستوجو در متن
-
سجیل
لغتنامه دهخدا
سجیل . [ س ِج ْ جی ] (ع اِ) سنگ گل . (منتهی الارب ) (نصاب الصبیان ) (ترجمان القرآن ). سنگ گل و آن نوعی از سنگ خام است . (غیاث ). در المعرب از ابن قتیبه سجیل بفارسی سنگ و گل است ، یعنی حجارة و طین . (المعرب ص 181). احمد محمد شاکر در تعلیق بر این کلمه ...
-
جدریون
لغتنامه دهخدا
جدریون . [ ] (اِخ ) اهل جدره راگویند که در طرف شرقی دریای طبریه واقع است . (مرقس 5: 1 و لوقا8: 26، ملاحظه در جرجیان و جدره ). همان ام قیس یا مگیس است که بمسافت سه ساعت بغربی ربه بر قله ٔ کوهی که در وادی یرموق برآمده است میباشد و تخمیناً هزار و دویست ...
-
باغشاه
لغتنامه دهخدا
باغشاه . [ غ ِ ] (اِخ ) باغی بوده است به تبریز : بنای مشروطیت ، اولین سنگ آن با پوست کندن آقاخان بردسیری و شیخ احمد روحی کرمانی درباغ شاه تبریز... شروع شد. (از مقدمه ٔ تاریخ کرمان ،چ باستانی پاریزی ص 60). این باغ به نام باغ شمال نیز خوانده میشده است ...
-
مثل
لغتنامه دهخدا
مثل . [ م َ ث َ ] (ع اِ) مانند. همتا. ج ، امثال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شبه . نظیر. (از اقرب الموارد). همتا. (ناظم الاطباء) : چون دل از دست بدادی مثل کره ٔ توسن نتوان بازگرفتن به همه خلق عنانش . سعدی .- مثل اعلی ؛ نمونه ٔ عالی . نمونه ٔ بارز. ص...
-
حجری
لغتنامه دهخدا
حجری . [ ح َ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به حجر. سنگی . از سنگ . سنگین . سمعانی گوید نسبت است بحجر یعنی حجاره و مشهور به آن جماعتی از اهل قوشح (شاید فوشنج ) میباشند.- عظم حجری ؛ دو استخوان است بر دو سوی سر که سوراخ گوش در وی است و چون سخت تر از استخوانهای...
-
در نجف
لغتنامه دهخدا
در نجف . [ دُرْ رِ ن َ ج َ / دُ رِ ن َ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فارسی حجرالقمر. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). سنگی است سفید و شفاف مانند بلور که در میان آن موهای سیاه معاینه می شود و آن موها را به حضرت علی (ع ) نسبت کنند و تعظیم ن...
-
آخر
لغتنامه دهخدا
آخر. [ خ ُ ] (اِ)آخور. جایگاهی از گل و سنگ و مانند آن کرده کاه و جو و علف خوردن ستور را. معلف . اَری . متبن . آغیل . ستورگاه . پایگاه . پاگاه . ستورخانه . اصطبل . (زمخشری ). جائی که چهارپایان را بندند. طویله به معنی متداول این عصر. آکنده . || آخیه . ...