حجری . [ ح َ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به حجر. سنگی . از سنگ . سنگین . سمعانی گوید نسبت است بحجر یعنی حجاره و مشهور به آن جماعتی از اهل قوشح (شاید فوشنج ) میباشند.
- عظم حجری ؛ دو استخوان است بر دو سوی سر که سوراخ گوش در وی است و چون سخت تر از استخوانهای پیش و پس سر است آنرا حجری گویند. و از سوی راست و چپ دو پاره ٔ دیگر است [ از استخوان ] و سوراخ گوش اندر وی است و این هردو سخت تر از پاره های دیگر است ، بدین سبب هر دو راعظمان حجریتان گویند. و در هر یک از سوی بالا درز قشری است و اندر زیر درزی است که از کناره ٔ درز لامی بیاید و بکناره ٔ درز اکلیلی پیوندد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ج 1 ص 120).
- عصر حجری ؛ دوره ای از زندگانی نوع آدمی که در آن دوره سلاح از سنگهای تیزکرده داشتند. دوره ٔ سنگی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.