کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عسوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عسوم
لغتنامه دهخدا
عسوم . [ ع َ ] (ع ص ) رنج و سختی رساننده بر عیال . (منتهی الارب ). زحمت کشنده بر عیال و خانواده ٔ خود. (از اقرب الموارد). ج ، عُسُم . || شتر ماده ٔ بسیاربچه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
عسوم
لغتنامه دهخدا
عسوم . [ ع ُ ] (ع اِ) ریزه ٔ نان خشک . (منتهی الارب ). تکه های نان خشک . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) قلت و کمی . (منتهی الارب ): قلّت بِه عسوم ؛ دراو قلت و کمی است . (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ عَسَمة. (منتهی الارب ). رجوع به عسمة شود.
-
عسوم
لغتنامه دهخدا
عسوم . [ ع ُ ] (ع مص ) ورزیدن . (از منتهی الارب ). کسب کردن . (از اقرب الموارد). || اشک افکندن و فروخوابیدن چشم ، یا بر هم نشستن پلک . (از منتهی الارب ): عسمت عینه ؛ چشم او اشک ریخت ، و گویند بر هم گذاشته شد، و گویند پلکهای آن بر یکدیگر فروافتاد. (از...
-
واژههای همآوا
-
عصوم
لغتنامه دهخدا
عصوم . [ ع َ ] (ع ص ) بسیار خورنده . (منتهی الارب ). اکول . (اقرب الموارد). عَیصوم . و رجوع به عیصوم شود.
-
اثوم
لغتنامه دهخدا
اثوم . [ اَ ] (ع ص ) گناهکار. اَثیم . || دروغگوی . دروغزن . (مهذب الاسماء).
-
اصوم
لغتنامه دهخدا
اصوم . [ اَص ْ وَ ] (ع ن تف ) پرروزه تر. آنکه بیش از دیگران روزه گیرد: و کان اعبدنا و اصومنا و افضلنا الاوسط.(صفةالصفوة ج 3 ص 19).
-
جستوجو در متن
-
عسم
لغتنامه دهخدا
عسم . [ ع ُ س ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَسوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عسوم شود. || ج ِ عاسِم . (ناظم الاطباء). رجوع به عاسم شود.
-
عسمة
لغتنامه دهخدا
عسمة. [ ع َ م َ ] (ع اِ) یک خوردنی ، هرچه باشد. (منتهی الارب ). أکلة. (اقرب الموارد): ماذاق الا عسمة؛ نچشید مگر یک خوردنی را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || پاره ٔ نان خشک . (منتهی الارب ). ج ، عَسْم ، و عُسوم . (منتهی الارب ).
-
عسم
لغتنامه دهخدا
عسم . [ ع َ ] (ع مص ) طمع کردن و آز داشتن . و گویند: هذا الامر لایعسم فیه ؛ یعنی در غلبه کردن و چیره شدن بر این امر طمعی نیست .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ورزیدن . (از منتهی الارب ). جمع کردن و کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ورزیدن و کس...
-
برهم نشستن
لغتنامه دهخدا
برهم نشستن . [ ب َ هََ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب ) روی هم قرار گرفتن . بر روی هم سوار شدن . اِرتکام . (تاج المصادر بیهقی ). اِعرنکاس . (منتهی الارب ). اِلتباد. (تاج المصادر بیهقی ). تَراکم . (المصادر زوزنی ). تَعَکبس . تَکاثُف . (منتهی الارب ). تکبﱡب . ت...
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...