کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرقاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرقاة
لغتنامه دهخدا
عرقاة. [ ع َ ] (ع اِ) آب صافی . (از منتهی الارب ). «نطفه » و صاف از آب . (از اقرب الموارد). || چوبی است بر عرض دلو قرار داده شده . (از اقرب الموارد). || بن و اصل مال . یا بیخ درخت که از آن بیخهای دیگر برآید. (منتهی الارب ). اصل یا اصل مال ، یا بیخ در...
-
عرقاة
لغتنامه دهخدا
عرقاة. [ ع َ ] (ع مص ) چوب چنبر دلو بستن برای آن . (از منتهی الارب ). چوب چنبر ساختن برای دلو. (از ناظم الاطباء). عرقی الدلو، «عرقوتین » را بر دلو بست . (از اقرب الموارد).
-
عرقاة
لغتنامه دهخدا
عرقاة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) چوب نخستین دلو. (آنندراج ). عرقات . رجوع به عرقات شود.
-
واژههای همآوا
-
عرقات
لغتنامه دهخدا
عرقات .[ ع َ رَ ] (ع اِ) چوب نخستین دلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عرقاة. رجوع به عرقاة شود. || ج ِ عَرَقة. (منتهی الارب ). رجوع به عرقة شود. || ج ِ عَرَق . (ناظم الاطباء). رجوع به عرق شود.
-
ارقعة
لغتنامه دهخدا
ارقعة. [ اَ ق ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ رقیع.
-
جستوجو در متن
-
عرقات
لغتنامه دهخدا
عرقات .[ ع َ رَ ] (ع اِ) چوب نخستین دلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عرقاة. رجوع به عرقاة شود. || ج ِ عَرَقة. (منتهی الارب ). رجوع به عرقة شود. || ج ِ عَرَق . (ناظم الاطباء). رجوع به عرق شود.
-
عرقة
لغتنامه دهخدا
عرقة. [ ع ِ ق َ ] (ع اِ) بن و بیخ . یا اصل مال . یا بیخ درخت که از آن بیخهای دیگر برآید. (منتهی الارب ). اصل ، و گویند اصل مال ، و گویند ریشه ٔ درخت که ریشه های دیگر از آن منشعب میشود. (از اقرب الموارد). ج ، عِرقات و عِرَق . (اقرب الموارد). عرقاة. رج...
-
عرقوة
لغتنامه دهخدا
عرقوة. [ ع َ ق ُ وَ ] (ع اِ) عرقوة الدلو؛ چوب چنبر دلو. (منتهی الارب ). عرقاة دلو. و بضم اول خوانده نشود، زیرا وزن «فعلوة» در صورتی به ضم اول میتواند باشد که حرف دوم آن نون باشد چون عُنصُوَة. (از اقرب الموارد). و رجوع به عرقاةو عرقات شود. || هر پشته ...