کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرفط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرفط
لغتنامه دهخدا
عرفط. [ ع ُ ف ُ ] (ع اِ) نوعی از درخت خاردار. (منتهی الارب ). درختی است از عضاه که «مغفور» میتراود و شکوفه ٔ آن سفید و غلطان است . یکدانه ٔ آن عرفطة. (از اقرب الموارد). عِض ّ و عُض ّ، درخت عرفط. (از منتهی الارب ). عَبیبة، چیزی است شیرین بر شکل صمغ که...
-
واژههای همآوا
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] (اِخ ) ابن الحارث ، مکنی به ابوالحارث . صحابی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] (اِخ ) روز نهم از ذی الحجة. گویند هذا یوم عرفة (بدون تنوین و بدون ال ). (از منتهی الارب ). روز نهم ذی حجة، چرا که روز استاده شدن حاجیان است در مقام عرفات . و به سکون ثانی خطا است . عوام هند که یک روز پیشتر شب برات و عیدالفطر و نه...
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر ذی الرمة آمده است . (از معجم البلدان ).
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) باد. (منتهی الارب ). ریح . (اقرب الموارد). || ریش کف دست . (منتهی الارب ). || زخمی است که در سپیدی کف دست پدید آید.(از اقرب الموارد). || (اِمص ) اسم است اعتراف را در معنی سؤال . (از منتهی الارب ). سؤال عاقلانه . (ناظم الاطب...
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع ِ ف َ ] (ع اِمص ) شناخت و شناختن . (منتهی الارب ). شناخت و شناسائی . || سؤال . (ناظم الاطباء). اسم است اعتراف بمعنی سؤال را. (منتهی الارب ). اسم است از «اعتراف » بمعنی استخبار. (از اقرب الموارد). عَرفَة. رجوع به عَرفَة شود.
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع ِ ف َ ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (از منتهی الارب ). به معانی عِرفان است . (از اقرب الموارد). رجوع به عرفان (مص ) شود.
-
عرفة
لغتنامه دهخدا
عرفة. [ ع ُ ف َ ] (ع اِ) زمین برآمده ونمایان دراز رویاننده ٔ گیاه . (منتهی الارب ). زمینی است بالا آمده و بارز و مستطیل شکل که رویاننده است . (از اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ بلند و جای بلند. (منتهی الارب ). رمل و مکان مرتفع. (از اقرب الموارد). ج ، ع...
-
جستوجو در متن
-
عرفطة
لغتنامه دهخدا
عرفطة. [ ع ُ ف ُ طَ ] (ع اِ) یکی عرفط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عرفط شود.
-
بلل
لغتنامه دهخدا
بلل . [ ب ِ ل َ ] (ع اِ) صمغ گیاه عرفط. (ناظم الاطباء).
-
بغو
لغتنامه دهخدا
بغو. [ ب َغ ْوْ ] (ع اِ) شکوفه ٔ عُرْفُط و سَلَم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
غمود
لغتنامه دهخدا
غمود. [ غ ُ ] (ع مص ) افزون گردیدن دسته های برگ عرفط چندانکه فروپوشد خار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). انبوهی برگهای درخت عرفط چنانکه خار را بپوشد. (از اقرب الموارد). || خشک گردیدن چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
رمط
لغتنامه دهخدا
رمط. [ رَ ] (ع مص ) عیب کردن کسی را و طعنه زدن بر وی .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) فراهم آمدن گاه عرفط و مانند آن از درختان باخار. (از منتهی الارب ). محل جمعشدن عرفط و مانند آن از درختان خاردار و چنانکه ازهری گوید این کلمه مصحف رَهْط ...