کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عذرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عذرات
لغتنامه دهخدا
عذرات . [ ع َ ذِ ] (ع اِ) ج ِ عَذرة. (ناظم الاطباء). رجوع به عذرة شود.
-
واژههای همآوا
-
اضراط
لغتنامه دهخدا
اضراط. [ اِ ] (ع مص ) بدهان حکایت صوت ضراط کردن و بدان فسوس کردن به کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و یعدی بالباء. (آنندراج ). اضراط کسی را و اضراط به کسی ؛ بدهان ضراط درآوردن و بدان استهزا کردن . (از اقرب الموارد). بزبان تیز دادن . (...
-
اضرعة
لغتنامه دهخدا
اضرعة. [ اَ رَ ع َ ] (اِخ ) از قرای ذمار از نواحی یمن است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
عذرة
لغتنامه دهخدا
عذرة. [ ع َ ذِ رَ ] (ع اِ) غائط. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). پلیدی . (منتهی الارب ). || جای نشست قوم . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پیرامون سرای . || درگاه . || هیچکاره که از گندم برآید. (منتهی الارب ). ج ، عَذِرات . (از اقر...