کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چل گزی عجم
لغتنامه دهخدا
چل گزی عجم . [چ ِ گ َ ع َ ج َ ] (اِخ ) نام یکی از روستاهای ناحیه ٔ شبانکاره ٔ بلوک دشتستان فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
چهل زرعی عجم
لغتنامه دهخدا
چهل زرعی عجم . [ چ ِ هَِ زَ ع َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر، در 42هزارگزی شمال باختر برازجان و 5هزارگزی شمال راه فرعی برازجان به گناوه واقع است . 550 تن سکنه دارد. از چاه آبیاری میشود. محصولش خرما و شغل اهالی ک...
-
واژههای همآوا
-
آجم
لغتنامه دهخدا
آجم . [ ج ِ ] (ع ص ) زده شده ٔ از طعامی .
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اَ ] (ع اِ) هر خانه ٔ چهارگوشه ٔ پهن و هموار.
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اَ ج َ ] (اِخ ) موضعی است به شام ، نزدیک فرادیس از نواحی حلب . (مراصد).
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اَ ج َ ] (ع اِ) نیستانها و بیشه ٔ شیر که مکمن شیران باشد. (شعوری از محمودی ). انبوههای درختان : قلعه خالی کند از خصم زبردست به تیرهمچو خالی کند از شیر بشمشیر اجم . فرخی .صد ره فزون دیدم ترا کز قلب لشکر درشدی با گرگ تنها در اجم ، با شیر تنها د...
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اَ ج َ ] (ع مص ) ناخوش داشتن و دلگیر شدن از طعام . ستوه آمدن از خوردن یک نوع طعام . || بگردیدن آب از حال خود. || واداشتن کسی بر چیزی که آن را ناخوش دارد.
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اَ ج َم م ] (ع ص ، اِ) استخوان بسیارگوشت . || مرد بی نیزه در حرب . || گوسپند بی شاخ . (منتهی الارب ). گوسفند بی سُرو. (تاج المصادر). || شرم زن . || قدح . (منتهی الارب ). || بنیان اَجم ّ؛ بنیان بی کنگره . (منتهی الارب ). بنای بی کنگره . (تاج ا...
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اُ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ اَجَمَه .
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اُ ج ُ / اُ ] (اِخ ) قلعه ای است در مدینه .
-
اجم
لغتنامه دهخدا
اجم . [ اُ ج ُ / اُ ] (ع اِ) قلعه . ج ، آجام .
-
جستوجو در متن
-
عجوم
لغتنامه دهخدا
عجوم . [ ع ُ ] (ع مص ) عَجم به همه ٔ معانی . رجوع به عَجم شود.
-
عجوم
لغتنامه دهخدا
عجوم . [ ع ُ] (ع اِ) ج ِ عجم . (منتهی الارب ). رجوع به عجم شود.
-
احامرة
لغتنامه دهخدا
احامرة. [ اَ م ِ رَ ] (اِخ ) قومی از عجم که به بصره فرودآمدند. قومی از عجم که به کوفه ساکن شدند.