اجم . [ اَ ج َم م ] (ع ص ، اِ) استخوان بسیارگوشت . || مرد بی نیزه در حرب . || گوسپند بی شاخ . (منتهی الارب ). گوسفند بی سُرو. (تاج المصادر). || شرم زن . || قدح . (منتهی الارب ). || بنیان اَجم ّ؛ بنیان بی کنگره . (منتهی الارب ). بنای بی کنگره . (تاج المصادر). || (اصطلاح عروض ) بحری است که اعصب و معقول باشد چنانکه مفاعلتن را فاعلن کنند. (منتهی الارب ). جَم ّ در وافر، سقوط میم و تاءمفاعلتن باشد فاعلن بماند و آن را اَجم ّ خوانند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ). || مقابل اَروَق ؛ و اَروَق اسپی است که سوار آن نیزه را میان هردو گوش آن دراز کرده باشد. (منتهی الارب ). ج ، جُم ّ.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.