کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عامية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عامیة
لغتنامه دهخدا
عامیة. [ ی َ ] (ع ص ) زن سخت گریه و زاری کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شنطف
لغتنامه دهخدا
شنطف . [ ش ُ طُ ] (ع ) کلمه ای است عامیه ، ذکرها ابن درید و لم یفسرها. (از منتهی الارب ).
-
نبطیه
لغتنامه دهخدا
نبطیه . [ ن َ ب َ طی ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به نبط است . رجوع به نبط شود. || عامیة. (المنجد).
-
جرار
لغتنامه دهخدا
جرار. [ ج ُ ] (اِخ ) نام کوهی است و در ابیات زیر ذکر آن آمده : لمن الدیار بجانب الاحفارفبتیل دمخ او بسفح جرارامست تلوح کأنها عامیةوالعهد کان بسالف الاعصار.ابن مقبل (از معجم البلدان ).
-
اعماء
لغتنامه دهخدا
اعماء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَعمی ̍، بمعنی نابینا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ اعمی ̍، بمعنی نابینا. عُمی . عُمیان . عُماة. (از اقرب الموارد). و رجوع به کلمه های مذکور شود. || زمینهای ویران بی عمارت و بی مردم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ...
-
طراحة
لغتنامه دهخدا
طراحة. [ طَرْ را ح َ ] (ع اِ) فرشی است . یک قسم گستردنی است : فقد ذکر ان اتابک سلطان دمشق ، طلب محتسباً، فذکر له رجل من اهل العلم ، فامر باحضاره ، فلما نظره ، قال انی ولیتک امر الحسبة علی الناس بالامر بالمعروف و النهی عن المنکر، قال ان کان الامر علی ...
-
فلسفه
لغتنامه دهخدا
فلسفه . [ ف َ س َ ف َ / ف ِ ] (معرب ، اِ) اصل کلمه یونانی و مرکب از دو جزء است : فیلوسس به معنی دوست و دوستدار و سوفیا به معنی حکمت . علم به حقایق موجودات به اندازه ٔ توانایی بشر. حکما بطور کلی فلسفه را بر دو قسم تقسیم کرده اند: فلسفه ٔ عملی یا حکمت ...
-
زجل
لغتنامه دهخدا
زجل . [ زَ ج َ ] (ع اِ) بازی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة). بازی و لعب . (ناظم الاطباء). || آواز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صوت و آواز. (ناظم الاطباء). || غوغا. (ترجمه ٔ قاموس ): موکب زجل ؛ موکبی که با سر و صدا و غوغا همراه...
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...