کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاق کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عاق عاق
لغتنامه دهخدا
عاق عاق . (ع اِ صوت مرکب ) حکایت آواز زاغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
زبهر کردن
لغتنامه دهخدا
زبهر کردن . [ زِ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زِبْهَر، عاق باشد و زبهر کردن بمعنی عاق ساختن فرزند و بیزاری ازاو بود. (جهانگیری ، ذیل زِبَهر). بیزار شدن پدر و مادر باشد از فرزندان ، و آنرا بعربی عاق گویند. (برهان قاطع). عاق ساختن پدر و مادر فرزند را و بیزا...
-
برمخیدن
لغتنامه دهخدا
برمخیدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: بر + مخ + -یدن ) مخالفت و نافرمانی پدر و مادر کردن و عاق و عاصی شدن . (برهان ).
-
بر دل سرد کردن
لغتنامه دهخدا
بر دل سرد کردن . [ ب َ دِ س َ ک َ دَ ](مص مرکب ) کنایه از ناخوش و بی مزه گردانیدن . (آنندراج ). بر طبع خوردن . (مجموعه ٔ مترادفات ) : عاق است بمذهب مروت فرزند پدر نکرده خدمت خاص این پدری که بهر ما کردلذات بهشت بر دلت سرد.واله (آنندراج ).
-
مخیدن
لغتنامه دهخدا
مخیدن . [ م َ دَ ] (مص ) جنبیدن . (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 114) . خزیدن . لغزیدن . جنبیدن و حرکت کردن . (برهان ). جنبیدن و متحرک شدن . (ناظم الاطباء) : سبک نیک زن سوی چاکر دویدبرهنه به اندام من درمخید.ابوشکور (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 114). || رفت...
-
خلع
لغتنامه دهخدا
خلع. [ خ َ ] (ع مص ) برگ آوردن . یقال : خلعت العضاة. || گسستن پی پاشنه . || برکندن جامه را از تن . منه : خلع ثوبه . || برکندن نعلین و چکمه . منه : خلع نعله و خلع خفه . || خار برآوردن خوشه . منه : خلع السنبل . || کلان ذکر گردیدن . منه : خلع الغلام ؛ ک...
-
عقوق
لغتنامه دهخدا
عقوق . [ ع ُ ] (ع مص ) باردار گردیدن شتر ماده .عقاق . و رجوع به عقاق شود. || آزردن پدر را. (از منتهی الارب ). نافرمانی کردن کسی را که حق او بر تو واجب باشد. (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). نافرمانبرداری کردن مادر و پدر را و کسی را که حق او ...