کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عاشق و فارغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عاشق باره
لغتنامه دهخدا
عاشق باره . [ ش ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) عاشق دوست . هواخواه عاشق خود : چون سبو تا هست غم از زندگی در پیکرت دستگیری کن می آشامان عاشق باره را.صائب .
-
عاشق پرانی
لغتنامه دهخدا
عاشق پرانی . [ ش ِ پ َ ] (حامص مرکب ) هر روز عاشق نوی به هم رسانیدن . مقابل معشوق پرانی : از گل عاشق پرانی جلوه می بالد به خودسرو از بالای قمری بر سرناز ایستد.(آنندراج ).
-
عاشق پسند
لغتنامه دهخدا
عاشق پسند. [ ش ِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) آنچه عاشق پسندد. آنچه عاشق را شیدا کند : به مرغوبی جور عاشق پسندبه دل کوبی لطف ارباب پند.ظهوری (آنندراج ).
-
عاشق پیشه
لغتنامه دهخدا
عاشق پیشه . [ ش ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که کار او عاشقی است .
-
حسین آباد عاشق
لغتنامه دهخدا
حسین آباد عاشق . [ ح ُ س َ دِ ش ِ ] (اِخ ) ده از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . 20هزارگزی شمال باختری نائین . سه هزارگزی راه اردستان به نائین . جلگه معتدل . سکنه 134 تن . زبان فارسی . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت . راه فرعی . (فرهنگ ...
-
جستوجو در متن
-
سگ جان
لغتنامه دهخدا
سگ جان . [ س َ ] (ص مرکب ) سخت جان . سختی کش . (برهان ). بی رحم . سخت دل و سختی کش . (آنندراج ) (رشیدی ) : همه سگ جان و چو سگ ناله کنانند بصبح صبحدم ناله ٔ سگ بین که چه پیدا شنوند. خاقانی .خاقانیا سگ جان شدی کانده کش جانان شدی در عشق سردیوان شدی نامت...
-
قیدی
لغتنامه دهخدا
قیدی . [ ق َ ] (اِخ ) شاعر فاضلی بوده ، در زمان شاه طهماسب صفوی میزیسته ، بشوق جایزه بقزوین آمده و قبل از گرفتن انعام ، آن شاه والاتبار بعالم باقی خرامیده مولانا ناچار بمکه مشرف شده و از آنجا به وطن عودت نموده است . این چند بیت از اوست :ز بیم دشمنیم ...
-
کبد
لغتنامه دهخدا
کبد. [ ک َ ب َ ] (ع اِمص ) بزرگی شکم . (منتهی الارب ). || (اِ) سختی و دشواری . منه قوله تعالی : لقد خلقنا الانسان فی کبد. (منتهی الارب ). رنج و سختی معیشت . (ترجمان علامه جرجانی ص 81) : عاشق رنج است نادان تا ابدخیز و «لااقسم » بخوان تا «فی کبد» از کب...
-
سرانداز
لغتنامه دهخدا
سرانداز. [ س َ اَ ](نف مرکب ) قطعکننده ٔ سر. جداکننده ٔ سر : تیغ نظامی که سرانداز شدکند نشد گرچه کهن ساز شد. نظامی . || دزد و خونی مردمکش . (برهان ) (جهانگیری ). || شخص چست و چالاک و بی پروا و بی باک . (برهان ). بی باک . (جهانگیری ). چالاک و بی باک ....
-
اعجاب
لغتنامه دهخدا
اعجاب . [ اِ ] (ع مص ) بشگفت آوردن کسی را: اَعجبه ؛ بشگفت آورد آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شگفت آوردن . (آنندراج ). بتعجب آوردن کاری کسی را. (از اقرب الموارد). بر چیزی تعجب آوردن و عجب دانستن . (منتخب از غیاث اللغات ). بشگفتی افکندن . (یا...
-
سگ دل
لغتنامه دهخدا
سگ دل . [ س َ دِ ] (ص مرکب ) کنایه از سخت دل . (آنندراج ) (رشیدی ) : خصم سگدل ز حسد نالد چون جبهت ماه نور بی صرفه دهد وه وه عوا شنوند. خاقانی .همه کس عاشق دنیا و ما فارغ ز غم زیراغم معشوق سگدل هست بر عشاق سگجانش . خاقانی .فرمود به سگدلان درگاه تا پیش...
-
دلجوی
لغتنامه دهخدا
دلجوی . [ دِ ] (نف مرکب ) دلجو. دلجوینده . جوینده ٔ دل .استمالت کننده . تسلی دهنده و آرامش دهنده : زباغ عافیت بویی ندارم که دل گم گشت و دلجویی ندارم . خاقانی .نظر بردار خاقانی ز دونان جگر می خور که دلجویی نمانده است . خاقانی . || مرغوب . پسندیده . شا...
-
رامین
لغتنامه دهخدا
رامین . (اِخ ) رام . رامتین . نام عاشق ویسه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام عاشق ویس . (ناظم الاطباء). نام عاشق ویس است و قصه ٔ ویس و رامین مشهور است . (برهان ). همان رام عاشق ویس که واضع چنگ نیز بوده است نه غیر او، و سامانی گوید: رامین مرکب است از ...
-
پورحسن اسفراینی
لغتنامه دهخدا
پورحسن اسفراینی . [ ح َ س َ ن ِ اِ ف َ ی ِ ] (اِخ ) دولتشاه سمرقندی گوید: مردی عارف و شاعر و موحد و مجذوب سالک است و مرید شیخ جمال الدین احمد ذاکر که از جمله خلفای شیخ الاسلام و المسلمین رضی الحق والدین علی لالاست قدس اﷲ تعالی روحهما، هر چند ذکر او د...