کبد. [ ک َ ب َ ] (ع اِمص ) بزرگی شکم . (منتهی الارب ). || (اِ) سختی و دشواری . منه قوله تعالی : لقد خلقنا الانسان فی کبد. (منتهی الارب ). رنج و سختی معیشت . (ترجمان علامه جرجانی ص 81) :
عاشق رنج است نادان تا ابد
خیز و «لااقسم » بخوان تا «فی کبد»
از کبد فارغ شدم با روی تو
وز زبد صافی شدم در جوی تو.
آن بخاری نیز خود بر شمعزد
کشته بود از عشقش آسان آن کبد.
|| هوا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || میانه ٔ ریگ توده . (منتهی الارب ). || میانه ٔ آسمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) : در اول ماه جمادی الاخر بسال چهارصد و نود ونه در آسمان علامتی پدید آمد هر شبی نماز شام پدید آمدی تا نیم شب یا زیادت چون ستونی یا مهتر از روی زمین تا به کبد آسمان آن سرکه به زمین بودی پیوسته بایستاده بودی رنگ آن سفید بودی یک ماه پیوسته همچنین بودی تا گم شد. (تاریخ سیستان ).