کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظنین
لغتنامه دهخدا
ظنین . [ ظَ ] (ع ص ) مُتهم . مَظنون .صاحب تهمت . تُهمت زده . تهمت نهاده شده . تهمت کرده شده .
-
واژههای همآوا
-
زنین
لغتنامه دهخدا
زنین . [ ] (اِخ ) از مغنیان غرب . و رجوع به عقد الفرید ج 7 صص 41 - 49 شود.
-
زنین
لغتنامه دهخدا
زنین . [ زَ ] (ع ص ) آنکه او را کمیز به شتاب گرفته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و منه الحدیث : لایصلین احدکم و هو زنین ؛ ای حاقن . قیل و هو من یدفع الاخبثین معاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر آنکس که بول و غایط را با هم دفع کند.
-
ذنین
لغتنامه دهخدا
ذنین . [ ذَ ] (ع اِ) ذُنان . آب بینی چون تنک بود. ج ، ذُنُن . (مهذب الاسماء). آب بینی تُنُک یا آب بینی روان یا عام است .
-
ذنین
لغتنامه دهخدا
ذنین . [ ذَ ] (ع مص ) آب از بینی آمدن . (زوزنی ). روان شدن آب از بینی . و رجوع به ذنن شود.
-
ضنین
لغتنامه دهخدا
ضنین . [ ض َ ] (ع ص ) بخیل . (منتخب اللغات ) (دهار) (مهذب الاسماء). شحیح . زفت و ناکس . (منتهی الارب ). ج ، اَضِنّة، اضنّاء. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
اظناء
لغتنامه دهخدا
اظناء. [ اَ ظِن ْ نا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظنین . (از اقرب الموارد) (دستوراللغة) . رجوع به ظنین شود.
-
اظنة
لغتنامه دهخدا
اظنة. [ اَ ظِن ْ ن َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظنین . (ناظم الاطباء). رجوع به ظنین و اَظِنّاء شود.
-
جفیل
لغتنامه دهخدا
جفیل .[ ج ِف ْ ف ] (ع ص ، اِ) جفول . اسب ترسو و رمنده . || ترسو. بزدل . ترسان از سایه ٔ خود. خائف . || بدگمان . ظنین . (دزی ). رجوع به جفول شود.
-
جفول
لغتنامه دهخدا
جفول . [ ج َ ] (ع ص ) زن کلان سال . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جمة جفول ؛ جماعت عظیم . (منتهی الارب ). || اسب ترسو و رمنده . || ترسو. بزدل . خائف . ترسان از سایه ٔ خود. || بدگمان . ظنین . (دزی ). || ریح جفول ؛ باد که ابر را ببرد. (منتهی الا...
-
تهمت زده
لغتنامه دهخدا
تهمت زده . [ ت ُ م َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تهمت آلود. (از آنندراج ). دارای بهتان و بدنام . (ناظم الاطباء). ظنین . متهم : و از جای تهمت زده پرهیز کن . (منتخب قابوسنامه ص 30).جائی منشین که چون نهی پای تهمت زده خیزی از چنان جای . امیرخسرو.از تهمت زد...
-
مظنون
لغتنامه دهخدا
مظنون . [ م َ ] (ع ص ) گمان برده شده و دانسته شده . (آنندراج ). گمان برده شده و گمان کرده شده . مشکوک . نامعلوم و نامحقق و یقین ناشده و شبهه دار و گمان برده شده و پنداشته شده و گمان و پندار. (ناظم الاطباء). ظنین . متهم . گمان رفته . گمان شده . به گما...
-
اسماعیل پاشا
لغتنامه دهخدا
اسماعیل پاشا. [ اِ ] (اِخ ) یکی از وزرای دوره ٔ سلطان مصطفی خان ثانی . اول رئیس ینی چریها و بعداً بگلربگی روم ایلی بود، آنگاه بوالیگری مصر تعیین شد. در موقع ظهور قحط و غلا و بیماری وبا اسماعیل پاشا خدمات شایان توجه به اهالی و بذل و بخشش فراوان به مسک...