جفول . [ ج َ ] (ع ص ) زن کلان سال . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جمة جفول ؛ جماعت عظیم . (منتهی الارب ). || اسب ترسو و رمنده . || ترسو. بزدل . خائف . ترسان از سایه ٔ خود. || بدگمان . ظنین . (دزی ). || ریح جفول ؛ باد که ابر را ببرد. (منتهی الارب ). ج ، جُفل . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.