کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طنب
لغتنامه دهخدا
طنب . [ طَ ن َ ] (ع اِمص ) کجی نیزه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (منتخب اللغات ). || درازی پا با سستی و نرمی . (منتهی الارب ). درازی هر دو پا با سستی و استرخاء. (منتخب اللغات ). || درازی پشت ، و آن عیب است . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || (اِ)...
-
طنب
لغتنامه دهخدا
طنب . [ طُ ن ُ ] (اِخ ) منزلی است از منازل حاج بصرة بین ماویه و ذات العشر، و آن آبیست بنی العنبر را. (معجم البلدان ).
-
طنب
لغتنامه دهخدا
طنب . [ طُ ن ُ ] (ع اِ) طناب که سراپرده های خیمه بدان بسته شود.(منتهی الارب ). رسن خیمه . (دهار). رشته های خیمه . حبل طوال . (فهرست مخزن الادویه ). || میخ . ج ، اطناب ، طنبة. || دوال که به زه کمان پیوندند سپس آن بر چوبک پیچند. دوال که بر قبضه ٔ کمان ...
-
واژههای همآوا
-
تنب
لغتنامه دهخدا
تنب . [ ت ُ ن ُ ] (اِ) درخت صنوبر. (ناظم الاطباء).
-
تنب
لغتنامه دهخدا
تنب . [ ت ُن ْ ن َ / ت ِن ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است به شام و از آن است محمدبن محمدبن عقیل محدث اوستاد در فن انشاء. و صالح تنبی راوی . (منتهی الارب ).قریه ای بزرگی است از قراء حلب . (از معجم البلدان ).
-
تنب
لغتنامه دهخدا
تنب . [ تُمب ْ ] (اِخ ) دو جزیره ٔ نزدیک بهم که میان قشم و ساحل جنوبی خلیج فارس واقع است . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 شود.
-
جستوجو در متن
-
اطناب
لغتنامه دهخدا
اطناب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طنب . (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ طُنُب ، بمعنی طناب که سراپرده های خیمه بدان بسته شود. (آنندراج ). رسنهای خیمه . (از منتخب ). (از غیاث اللغات ). ج ِ طُنُب و طُنب . (متن اللغة). رسنهای دراز از ری...
-
طنبی
لغتنامه دهخدا
طنبی . [ طُ ن ُ ] (ص نسبی )منسوب به طنب که موضعی است در راه مکه . (سمعانی ).
-
ذات العشر
لغتنامه دهخدا
ذات العشر. [ تُل ْ ع ُ ش َ ] (اِخ ) موضعی است به طریق حاجیان بصره نزدیک هجر. و موضعی نزدیک طنب و ماریة || ذات العشیرةَ. رجوع به ذات العشیرةَ شود.
-
طنبی
لغتنامه دهخدا
طنبی . [ طُ ن ُ ] (اِخ ) زینب بن ثعلبة عنبری تمیمی طنبی . ابن ابوحاتم گوید: زینب بصری است ولی نزیل طنب در طریق مکه بود، وی از پیامبر (ص ) روایت کرده است و پسرانش ردحین بن زینب و عدوربن ردحین از وی روایت دارند. (از انساب سمعانی برگ 372 الف ).
-
اطول
لغتنامه دهخدا
اطول . [ اَطْ وَ ] (ع ن تف ) درازتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درازتر و طولانی تر. (فرهنگ نظام ). مقابل اقصر. طویل تر. بلندتر. مقابل اعرض . مؤنث : طولی ̍. ج ، اَطاوِل . (از اقرب الموارد).- امثال : اطول ذماء من الافعی . اطول ذماء من...
-
طناب
لغتنامه دهخدا
طناب . [ طَ ] (ع اِ) رشته ٔ خیمه . (مهذب الاسماء). بند. حبل . رسن . رسن کلفت . رژه . رشته ٔ کلفت . ریسمان خیمه . (غیاث ). طنب . (منتهی الارب ) : درختی که دارد سر اندر سحاب ستاره رده برکشیده طناب . فرخی .هر گه که او سست شد و بیفتاد نه خیمه ماندو نه طن...
-
زبیب
لغتنامه دهخدا
زبیب . [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن ثعلبة یا زنیب (به نون ). صحابیی است عنبری . (منتهی الارب ). زبیب بن ثعلبةبن عمرو، صحابیی عنبری است از بنی تمیم و دارای وفادت است . او بهنگام وفود در راه مکه منزل میکرد و فرزندان او «عبداﷲ» و «زخی » و فرزندان این دو، یعنی ...