کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلوع خورشید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طلوع کردن
لغتنامه دهخدا
طلوع کردن . [ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب )برآمدن آفتاب و ماه و ستاره . سر برزدن . برآمدن آفتاب و مانند آن . طلوع . رجوع به طلوع شود : و صبح ملت حق بر آن نواحی طلوع کرد. (کلیله و دمنه ). در اقاصی آن ولایت بجائی رسید که هرگز رایت اسلام بر آن حدود طلوع نکرده ...
-
جستوجو در متن
-
خورشید دمیدن
لغتنامه دهخدا
خورشید دمیدن . [ خوَرْ / خُرْ دَ دَ ] (مص مرکب ) طلوع آفتاب . برآمدن آفتاب . (از آنندراج ) : گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمیدگفت با اینهمه از سابقه نومید مشو.حافظ (از آنندراج ).
-
خورشید
لغتنامه دهخدا
خورشید. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) (از: خور+ شید) خور. مهر. هور. شمس . شارق . بیضاء. شید. (مهذب الاسماء).روز. غزاله . (یادداشت بخط مؤلف ). ستاره ای که جاذبه ٔ گرانشی آن اجرام منظومه ٔ شمسی را بر مداراتشان نگاه میدارد. نزدیکترین ثوابت است به زمین و با وجو...
-
غروب کوک
لغتنامه دهخدا
غروب کوک . [ غ ُ ] (ص مرکب ) ساعتی که کوک آن غروب و طلوع خورشید را معین می کند. مقابل ظهرکوک .
-
خور زدن
لغتنامه دهخدا
خور زدن . [ خوَرْ / خُرْ زَ دَ ] (مص مرکب )خورشید سر زدن . طلوع آفتاب . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
حاجب شمس
لغتنامه دهخدا
حاجب شمس .[ ج ِ ب ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اول خورشید یعنی آنچه از آفتاب پیدا میشود بار اول در وقت طلوع .
-
خنده ٔ آفتاب
لغتنامه دهخدا
خنده ٔ آفتاب . [ خ َ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از طلوع خورشید : خنده ٔ آفتاب صبح آرای .حسین ثنائی (از آنندراج ).
-
نادمیدن
لغتنامه دهخدا
نادمیدن . [ دَ دَ ] (مص منفی ) ندمیدن . مقابل دمیدن . رجوع به دمیدن شود.- نادمیدن خورشید ؛ طلوع نکردن . طالع نشدن .- نادمیدن گیاه ؛ نرستن . نروئیدن . سر از خاک برنکردن .
-
اطناب
لغتنامه دهخدا
اطناب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طنب . (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ طُنُب ، بمعنی طناب که سراپرده های خیمه بدان بسته شود. (آنندراج ). رسنهای خیمه . (از منتخب ). (از غیاث اللغات ). ج ِ طُنُب و طُنب . (متن اللغة). رسنهای دراز از ری...
-
ذرور
لغتنامه دهخدا
ذرور. [ ذُ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب . دمیدن خورشید. دمیدن صبح . طالع شدن روز. طلوع . برآمدن آفتاب وماه و ستاره . (زوزنی ). || ذرور لحم ؛ نزاری و لاغری گوشت . (از اقرب الموارد). || لرزانی گوشت از لاغری . تشنّج لحم . تَخدَّدُ لحم . (از اقرب الموارد). || ...
-
قسام
لغتنامه دهخدا
قسام . [ ق َ ] (ع اِمص ) حُسن . (منتهی الارب ). جمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوبی صورت . (ناظم الاطباء). نیکویی . (مهذب الاسماء). قسامة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قسامة شود. || شدت گرما. (منتهی الارب ). شدت حَرّ. ...
-
بزغ
لغتنامه دهخدا
بزغ . [ ب َ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب . (ناظم الاطباء). روشن و تابان شدن آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طلوع کردن خورشید. (از اقرب الموارد). || برآمدن دندان نیش شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برآمدن انیاب شتر. (از اقرب الموارد). || نشتر زدن حجا...
-
مشارق
لغتنامه دهخدا
مشارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مشرق .(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواضع برآمدن خورشید. (ازاقرب الموارد) . مقابل مغارب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و از مشارق ممالک و... او شموس انصاف و بدور انتصاف را طلوع داد. (سندبادنامه ص 8). و آفتاب جلال جهانداری ...
-
افول
لغتنامه دهخدا
افول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلو...