کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرب آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرب آباد
لغتنامه دهخدا
طرب آباد. [ طَ رَ ] (اِ مرکب ) جایگاه شادی و سرور. (آنندراج ).
-
طرب آباد
لغتنامه دهخدا
طرب آباد. [ طَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور، واقع در 3هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل با 213 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت . راه آن ارابه رو است . تپه ٔ معروف الب ارسلان در این ده واقع ...
-
واژههای مشابه
-
ابریشم طرب
لغتنامه دهخدا
ابریشم طرب . [ اَ ش َ م ِ طَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زه . وتر. تار. تاره . از ذوات الاوتار و توسعاً هر ساز زه دار. هر ذات الاوتار : قدح مگیر چو حافظ مگر بناله ٔچنگ که بسته اند بر ابریشم طرب دل شاد.حافظ.
-
ساز طرب
لغتنامه دهخدا
ساز طرب . [ زِ طَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلات طرب . اسباب طرب . رجوع به ساز شود.
-
طرب خواستن
لغتنامه دهخدا
طرب خواستن . [ طَ رَ خوا / خا ت َ] (مص مرکب ) استطراب . (منتهی الارب ). شادی طلبیدن .
-
طرب شیرازی
لغتنامه دهخدا
طرب شیرازی . [ طَ رَ ب ِ ] (اِخ ) محمد رفیعخان بن ربیعخان . ضابط خفرک و مرودشت ، از معارف عمال فارس و در شیراز مکرر صحبتش اتفاق افتاده ، عاملی کامل و ضابطی کافی بوده . از اشعار اوست :ز بیم انتقام وصل یاراز هجر خشنودم که نتواند فلک یک لحظه هرگز با منت...
-
طرب کردن
لغتنامه دهخدا
طرب کردن . [ طَ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شادی کردن . خوشدلی کردن . فیریدن : اگر داری طرب کن و اگر نداری طلب کن . (خواجه عبداﷲ انصاری ).با دوست به خرگاه طرب کردن عشاق خوشتر بود اکنون و طرب کردن گلزار.امیرمعزی (از آنندراج ).
-
طرب نایینی
لغتنامه دهخدا
طرب نایینی . [ طَ رَ ب ِ ] (اِخ ) اصفهانی . نامش میرزا محمدجعفر فرزند میرزا محمد حسین نائینی ، برادر میرزا محمدمنشی باشی رحمةاﷲ علیه است . مولدش شهر اصفهان ، در سنه ٔ 1223 هَ . ق . که موکب همایون حضرت خاقان صاحبقران فتحعلیشاه قاجار طاب ثراه بجانب عرا...
-
طرب همدانی
لغتنامه دهخدا
طرب همدانی . [ طَ رَ ب ِ هََ م َ ] (اِخ ) هدایت آرد: نام شریفش میرزا یوسف ، برادر کهتر میرزا ابوالقاسم همدانی و شیخ الاسلام آن شهر بوده ، شاهزاده ٔ مغفور معظم دولتشاه طاب ثراه به وی مرحمتها میفرمود، و فاضلی دانشمند و دبیری بیمانند، در جودت طبع و حدت ...
-
طرب آرا
لغتنامه دهخدا
طرب آرا. [ طَ رَ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ انجمن . ایجاد سرور و خوشحالی کننده : با طرب دارم و مرد طرب آرایت با سماع خوش و با بربط و با نایت .منوچهری .
-
طرب آشیان
لغتنامه دهخدا
طرب آشیان . [ طَ رَ ] (اِ مرکب ) مکان سرور و طرب : سِزَدَم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد.حافظ.
-
طرب افزای
لغتنامه دهخدا
طرب افزای . [ طَ رَ اَ ] (نف مرکب ) که طرب افزون کند. که شادی فزاید : با سیه روی خوشدلی بهم است طرب افزای سرخ روی کم است . سنائی .هستند ببزم تو کمربسته قلم واربیجاده لبان طرب افزای تعب کاه . سوزنی .رجوع به طرب فزای شود.
-
طرب انگیز
لغتنامه دهخدا
طرب انگیز. [ طَ رَ اَ ] (نف مرکب ) که طرب انگیزد. طرب خیز.(آنندراج ). شادی و فرخ انگیز. نشاطآور : مطربان طرب انگیز نوازنده نواما نوازنده ٔ مدح ملک خوب خصال . فرخی .مطرب آماده ٔ دردیست که خوش مینالدمرغ عاشق طرب انگیز بود آوازش . سعدی .غالب گفتار سعدی ...
-
طرب خانه
لغتنامه دهخدا
طرب خانه . [ طَ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) طرب سرای . طرب گاه . جایگاه شادی و طرب : روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدارچرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد. حافظ.در زوایای طربخانه ٔ جمشید فلک ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع .حافظ.