کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبيعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طبیعة
لغتنامه دهخدا
طبیعة. [ طَ ع َ ] (ع اِ) رجوع به طبیعت شود.
-
طبیعةً
لغتنامه دهخدا
طبیعةً. [ طَ ع َ تَن ْ ] (ع ق ) خواهی نخواهی . بالطبع.
-
جستوجو در متن
-
طبعاً
لغتنامه دهخدا
طبعاً. [ طَ عَن ْ ] (ع ق ) بالطبع. طبیعة. خواهی نخواهی .
-
بالطبع
لغتنامه دهخدا
بالطبع. [ بِطْطَ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + طبع) طبعاً. از روی طبیعت . (ناظم الاطباء). طبیعةً. و رجوع به طبع شود.
-
کج سرشت
لغتنامه دهخدا
کج سرشت . [ ک َ س ِ رِ ] (ص مرکب ) آنکه طبیعةً بد آفریده شده است . بدذات . بداصل . بدگهر. کج نهاد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
فرسدنی
لغتنامه دهخدا
فرسدنی . [ ف َ س ُ دَ ] (ص لیاقت ) فرسودنی . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). آنچه طبیعةً قابل فرسوده شدن باشد و به تدریج از میان رود : نه به آخر همی بفرساید؟هرکه انجام راست فرسدنی است .رودکی .
-
دهنی
لغتنامه دهخدا
دهنی . [ دُ نی ی ] (ع ص نسبی ) (اصطلاح پزشکی ) نزد اطبا دارویی باشد که در جوهر آن روغن بکار برده شود، یا طبیعةً در آن جوهر دهنیت احساس گردد مانند لبوب . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
نعاتة
لغتنامه دهخدا
نعاتة. [ ن َ ت َ ] (ع مص ) موصوف گردیدن و نیکو شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سبقت گرفتن اسب .عَتق . (از متن اللغة). نعت بودن اسب . (از اقرب الموارد). رجوع به نَعت شود. || نعت جزو سجیة و فطرت کسی بودن ؛ یعنی ماهر و قادر شدن ...
-
غرغوریوس
لغتنامه دهخدا
غرغوریوس . [ غْرِ / غ ِ رِ ] (اِخ ) (330-400 م .) اسقف نوسا. از فلاسفه ٔ طبیعی دان بود و کتاب طبیعة الانسان ازوست . (فهرست ابن الندیم ). از قدیسین نصرانی است که آثار متعددی از او دردست است و از جمله آثار وی طبیعةالانسان را در کتب عربی ذکر کرده اند. (...
-
دسیعة
لغتنامه دهخدا
دسیعة. [ دَ ع َ ] (ع اِ) بخشش بزرگ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند: فلان ضخم الدسیعة و یا اًنه لمعطاءالدسائع. || سرشت که مردم بدان آفریده شده است . (منتهی الارب ). طبیعة. (اقرب الموارد). || خو. (منتهی الارب ). خلق .(اقرب الموارد). || کاس...
-
جبلی
لغتنامه دهخدا
جبلی . [ج ِ ب ِل ْ لی ] (ع ص نسبی ) خلقی . طبیعی . (از آنندراج ). منسوب به جِبِلَّه . همچنانکه طبیعی منسوب به طبیعة است یعنی ذاتی است و در اثر اعمال فطرة یا باریتعالی در بدن بوجود آمده است . (از اقرب الموارد). طبیعی . خلقی . ذاتی . اصلی . (ناظم الاطب...
-
کور
لغتنامه دهخدا
کور. [ ک َ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از شتران و گویند صدوپنجاه یا دوصد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گروه بسیار از شتران و گویندصدوپنجاه و یا دویست و یا بیشتر. (از اقرب الموارد). || گله ٔ گاوان بسیار. ج ، اکوار. یقال : لفلان کور من الا ابل و البقر. (منتهی ال...
-
ماما
لغتنامه دهخدا
ماما. (اِ) مادر. (ناظم الاطباء). مادر. ام . والده . زن که کودکی یا کودکانی زاده است . در زبان اطفال ، نه نه . مامان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آن خر پدرت به دشت خاشاک زدی مامات دف دورویه چالاک زدی .(منسوب به رودکی از احوال و اشعار ج 3 ص 1046).نش...
-
نحت
لغتنامه دهخدا
نحت . [ ن َ ] (ع اِ) سرشت . طبیعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نحات . طبیعة. (المنجد). || (ص ) خالص . (از اقرب الموارد) محض . (نشوء اللغة): برد نحت ؛ سرمای خالص . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) ترا...