کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضریبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ضریبة
لغتنامه دهخدا
ضریبة. [ ض َ ب َ ] (اِخ ) رودباری است به حجاز که به ذات عرق ریزد. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
ضریبة
لغتنامه دهخدا
ضریبة. [ ض َ ب َ ] (ع اِ) سرشت . گویند: کریم الضریبة و لئیم الضریبة. (منتهی الارب ). خوی . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). طبیعت . (منتخب اللغات ). || مزد غلام ، گویند: کم ضریبة عبدک ای غلته . || دخل سرای زر. عایدی ضرابخانه . (منتهی الارب ). جز...
-
جستوجو در متن
-
ضرایب
لغتنامه دهخدا
ضرایب . [ ض َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ضریبه . (منتهی الارب ). رجوع به ضریبة شود.
-
رسب
لغتنامه دهخدا
رسب . [ رَ س َ ] (ع ص ، اِ) شمشیر درگذرنده . (ناظم الاطباء). شمشیر درگذرنده در ضریبة. (آنندراج ) (منتهی الارب ). شمشیر نهان شونده در ضریبه . رُسَب . (از اقرب الموارد).
-
قب
لغتنامه دهخدا
قب . [ ق َ ] (ع اِ صوت ) حکایت آوازشمشیر چون بر ضریبه فتد. (منتهی الارب ). حکایت آواز ضرب شمشیر چون بر چیزی برخورد کند. (ناظم الاطباء).
-
خراج زمین
لغتنامه دهخدا
خراج زمین . [ ج َ ج ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ضَریبَه . خراج الارض . رجوع به خراج الموظف در این لغت نامه شود.
-
رسب
لغتنامه دهخدا
رسب . [ رُ س َ ] (ع ص ، اِ) مرد عاقل و بردبار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || به معنی رَسَب ، یعنی شمشیر نهان شده در ضریبه . (اقرب الموارد). و رجوع به رَسَب شود.
-
ضرائب
لغتنامه دهخدا
ضرائب . [ ض َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ضَریبة. (منتهی الارب ). جزیه ها : از کلک تو شمشیر زده لشکر اسلام بر قیصر و فغفور نهد باج و ضرائب .سوزنی .
-
مزعف
لغتنامه دهخدا
مزعف . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) موت ٌ مزعف ؛ موت شتابکش . مرگ شتابکش . || سیف مزعف ؛ شمشیری که زنده نگذارد ضریبه ٔ خود را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
سقاط
لغتنامه دهخدا
سقاط. [ س َق ْ قا ] (ع ص ) بسیار سقوطکننده . || کسی که متاعهای افتاده را فروشد. (اقرب الموارد). نبهره فروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شمشیری که در پس ضریبه افتد یعنی مقطوع را بریده یا پس مقطوع رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رسوب
لغتنامه دهخدا
رسوب . [ رَ ] (ع اِ) سر نره . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) شمشیر درگذرنده . (ناظم الاطباء). شمشیر ماضی و درگذرنده در ضریبة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شمشیر که در زخمگاه دور فروشود. ج ، رُسُب . (مهذب الاسماء). || مرد حلیم . || دا...
-
انجی
لغتنامه دهخدا
انجی . [ اَ جا ] (ع ن تف ) از نجاة. رهاننده تر : فلم یجدوا حیلة انجی و لا شیئاً انفع من استعمال سنن النوامیس . (رسائل اخوان الصفا).ذباب حسام منه انجی ضریبةو اعصی لمولاء وذامنه اطوع .متنبی [ در وصف قلم ].
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِب ْ ب َ ] (ع اِ) نوع . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد. || حال .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوع و هیئت از وزیدن باد. (ناظم الاطباء). حال وزش باد. (معجم متن اللغة). || روانی شمشیر و نیزه در ضریبه و درخش آن . گفته میشود: سیف ذوهبة. (ناظم ا...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هََ ب ْ ب َ ] (ع اِ) یک مرتبه . یک بار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رایته هبة؛ دیدم او را یک بار در تمام عمر. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || ساعتی که از پگاه باقی باشد. || مدتی از روزگار. (اقرب الموارد) (مع...