کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضبط
لغتنامه دهخدا
ضبط. [ ض َ ] (ع مص ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در لغت بمعنی قطع است . ودر اصطلاح رساندن سخن بگوش شنونده است کما هو حقه ، یعنی بهمان نحو که سخن را از دیگری فراگرفته . سپس درک سخن باشد بقسمی که در موقع رساندن بغیر معنی آن بر شنونده روشن و هویدا ب...
-
ضبط
لغتنامه دهخدا
ضبط. [ ض َ ب َ ] (ع مص ) بهر دو دست کار کردن . (منتخب اللغات ).
-
ضبط
لغتنامه دهخدا
ضبط. [ ض َ] (ع اِ) جائی که اوراق و اسناد ملی را نگهداری کنند. آنجا که اوراق اداره را نگاه دارند. بایگانی .
-
ضبط
لغتنامه دهخدا
ضبط. [ض ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَضبط و ضَبطاء. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
بی ضبط
لغتنامه دهخدا
بی ضبط.[ ض َ ] (ص مرکب ) بی ترتیب . بی نظام . (ناظم الاطباء).- بی ضبط و ربط ؛ بدون نظم و ترتیب و اسلوب .|| بی قید. لاابالی . || رند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
ظبة
لغتنامه دهخدا
ظبة. [ ظُ ب َ ] (ع اِ) دَم شمشیر یا طرف تیزی آن یا دَم سنان و مانند آن .ج ، اَظْب (اَظْبی )، ظُبات ، ظُبون ، ظِبون ، ظُبی ̍.
-
زبط
لغتنامه دهخدا
زبط. [ زَ ] (ع مص ) بانگ کردن بط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). زبط و زبیط؛ فریاد مرغابی . (محیط المحیط) (البستان ). فریاد کردن مرغابی : «زبط البط»؛ یعنی فریاد کرد مرغابی . (ترجمه ٔ قاموس ). زبط و زبیط، صیاح مرغابی . (از متن اللغه ). زبط ...
-
ضبة
لغتنامه دهخدا
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن ادّبن طابخةبن الیاس بن مضر. جدی جاهلی ، سعد و سعید از پسران ویند. مسکن ایشان در شمال نجد بود و در دوران اسلامی بعراق منتقل شدند و در جزیره (جزیره ٔ فراتی ) سکونت گزیدند. گویند ضبة نخستین کسی است که گفت : «الحدیث ذوشجون ...
-
ضبة
لغتنامه دهخدا
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است به تهامة. (منتهی الارب ). نام زمینی است و گویند دیهی است بتهامه بکنار دریا بدان سوی شام ، و برابر آن ده دیگری است بنام بدا و آن ده یعقوب پیغمبر است . (معجم البلدان ).
-
ضبة
لغتنامه دهخدا
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (ع اِ) سوسمار ماده یا یک سوسمار. (منتهی الارب ). ضبة المکون ؛ سوسمار که خایه بسیار دارد در شکم . (مهذب الاسماء). || شکوفه ٔ خرما که گل نکرده باشد. || پوست سوسمار که برای روغن پیراسته باشند. || آهنی است پهن که بدان در را بند کنند. ...
-
ضبة
لغتنامه دهخدا
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (ع اِ) سوسمار ماده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || آهن در. حلقه ٔ در. بَش . پَش . آهن جامه . آهن که بر در زنند. ج ، ضباب . (مهذب الاسماء).
-
ضبة
لغتنامه دهخدا
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ](اِخ ) ابن اد، عم تمیم بن مرّة است . (منتهی الارب ).