زبط. [ زَ ] (ع مص ) بانگ کردن بط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). زبط و زبیط؛ فریاد مرغابی . (محیط المحیط) (البستان ). فریاد کردن مرغابی : «زبط البط»؛ یعنی فریاد کرد مرغابی . (ترجمه ٔ قاموس ). زبط و زبیط، صیاح مرغابی . (از متن اللغه ). زبط بفتح ، فریاد مرغابی است و جوهری این لغت را نیاورده و فراءمصدر این باب را زبیط آورده است . (از تاج العروس ). || در تداول عامه ٔ مصر: گل شل (وحل ). و آنرا با «ض » نیز بکار برند. (از قاموس عصری عربی - انگلیسی : «زبط» و «وحل »). || زچه . زاهو. زاچ .(از دزی ج 1 ص 579). || بچه ٔ شیطان . موذی . (بازیگوش ). شیطان . ابلیس . (از دزی ج 1 ص 579). || زبط و زباطه ؛ خوشه ٔ خرما. (از دزی ج 1 ص 578).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.