کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضایع شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ذایع شدن
لغتنامه دهخدا
ذایع شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاشی شدن . فُشُوّ. منتشر شدن .
-
جستوجو در متن
-
نتر
لغتنامه دهخدا
نتر. [ ن َ ت َ ] (ع مص ) تباه شدن و ضایع گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فاسد و ضایع شدن . تباه شدن . ضایع شدن . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). تباه شدن و ضایع شدن کار. (فرهنگ خطی ).
-
ضیعة
لغتنامه دهخدا
ضیعة. [ ض َ ع َ ] (ع مص ) ضَیاع . ضَیع. هلاک شدن . (منتهی الارب ). ضایع شدن . (زوزنی ). بباد شدن . (تاج المصادر).
-
روز دیر شدن
لغتنامه دهخدا
روز دیر شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضایع و تباه شدن روز. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ).
-
بوی گرفتن
لغتنامه دهخدا
بوی گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) برشته شدن . || متعفن و فاسد و ضایع شدن . (ناظم الاطباء).
-
بطول
لغتنامه دهخدا
بطول . [ ب ُ ] (ع مص ) بُطل . بُطلان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به دو مصدر مذکور شود. باطل شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناچیز شدن . (آنندراج ). ناچیز و ضایع شدن . تباه شدن .
-
بطل
لغتنامه دهخدا
بطل . [ ب ُ ] (ع مص ) ناچیز و فاسد گشتن چیزی . (ناظم الاطباء). بُطول بطلان . (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ). ناچیز شدن . (منتهی الارب ). ناچیز و ضایع شدن . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). || باطل شدن .(زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || ساقط شدن حکم چیزی و ضایع...
-
تباهی شدن
لغتنامه دهخدا
تباهی شدن .[ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضایع شدن . (ناظم الاطباء).- تباهی شدن کشتی ؛ به ساحل مقصود نرسیدن کشتی و این مجاز است . (آنندراج ) : فغان کز موج آبی کشتی بختم تباهی شدمتاع چند جمع آورده بودم قوت ماهی شد.طالب آملی (از آنندراج ).
-
بباد شدن
لغتنامه دهخدا
بباد شدن . [ ب ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) همراه باد رفتن . با باد پراکنده شدن . || کنایه از نابود شدن . مردن . ضیاع . (تاج المصادر بیهقی ). از میان رفتن . ضایع شدن : یکی ترک تیری بر او برگشادشد آن خسرو شاهزاده بباد. دقیقی .نه باک داشتم که همی عمر شد ببادنه...
-
هبا گردیدن
لغتنامه دهخدا
هبا گردیدن . [ هََگ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تباه شدن . ضایع گردیدن . نابودگشتن . از بین رفتن . هبا شدن . هدر رفتن : در وقت کینه گر بودش بر حسود دست قهرش چنان کند که هبا گردد و هدر.عطار.
-
خراب شدن
لغتنامه دهخدا
خراب شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ویران شدن منهدم شدن : باز وقتی که ده خراب شودکیسه چون کاسه ٔ رباب شود. سعدی .عدو که گفت بغوغا که درگذشتن اوجهان خراب شود سهو بود پندارش . سعدی . || فرودآمدن و خوابیدن . افتادن . واریز کردن چون دیوار و امثال آن . ب...
-
تباهیدن
لغتنامه دهخدا
تباهیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) فاسد شدن . (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 286 ب ) (ناظم الاطباء). ضایع شدن . (ناظم الاطباء). || گمراهی . (لسان العجم ایضاً). || پوسیدن . (ناظم الاطباء). || فنا شدن و فنا کردن . (لسان العجم ایضاً). || باطل گشتن . (ناظم الاطباء). ...
-
اینجیدن
لغتنامه دهخدا
اینجیدن . [ دَ ] (مص ) ریزه ریزه کردن نان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). خرد کردن و شکستن و ترید کردن نان . || تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج ). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی . (اشتینگاس ) (ناظم الاطباء). || برانگیختن...
-
بباد رفتن
لغتنامه دهخدا
بباد رفتن . [ ب ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بهمراه باد رفتن گردوغبار و امثال آن . || کنایه از نابود شدن . از میان رفتن . ضایع شدن : چو سرمه ای است غبار وجود من صائب به باد میرود ازیک نفس کشیدن چشم .صائب .