کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضالة
لغتنامه دهخدا
ضالة. [ ضال ْ ل َ ] (ع ص ) شتر که بی شبان و صاحب در جای هلاک باشد. (منتهی الارب ). گمشده (مذکر و مؤنث در وی یکسانست ). (منتهی الارب ) (دهار). گم گشته از حیوان (مذکر و مؤنث ) و جز آن . ضایعه . چیزی گمشده . (منتخب اللغات ). و در شعر بتخفیف نیز آمده ا...
-
ضالة
لغتنامه دهخدا
ضالة. [ ل َ ] (ع اِ) یک بنه ٔ ضال باشد یعنی از کُنار دشتی . || سلاح هرچه باشد یا تیر خاصةً.
-
واژههای همآوا
-
ذآلة
لغتنامه دهخدا
ذآلة. [ ذُ ل َ ](ع اِ) گرگ . ذئب . ج ، ذئلان ، ذؤُلان . || (اِخ ) نام مردی است . و رجوع به ذوءاله و ذوءالة شود.
-
زعلة
لغتنامه دهخدا
زعلة. [ زَ ل َ ] (ع ص ، اِ) آنکه در یک سال بچه دهد و در سال دوم نه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). که در یک سال بچه دهد و در سال دوم ندهد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ماده ای که در یک سال بچه دهد و در سال دوم ندهد.(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در ت...
-
زالة
لغتنامه دهخدا
زالة. [ زال ْ ل َ ] (اِخ ) از شهرهای طرابلس (مغرب ادنی قدیم ) بوده است . رجوع به معجم الخریطة التاریخیة للممالک الاسلامیه ص 101 شود.
-
جستوجو در متن
-
اضطآل
لغتنامه دهخدا
اضطآل . [ اِ طِ ] (ع مص ) (از «ض ٔل ») اضطئال . کوچک شدن . ضعف و مذلت . || سست رای شدن . (از اقرب الموارد). ضآلة. ضؤولة. رجوع به ضآلة و ضؤولة شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن الحواری لغوی ، وی تا سال 580 هَ . ق . حیات داشت . او راست : «ضالة الادیب فی جمع بین الصحاح و التهذیب » که در آن بر جوهری انتقادهایی دارد. (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 83).
-
فرشته زاده
لغتنامه دهخدا
فرشته زاده . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ دَ / دِ ](اِخ ) نام یکی از پیروان فضل اﷲ حروفی و از فرقه ٔ بکتاشیه است که کتابهای ضاله ٔ خود را به نام جاویدان انتشار میدادند. فرشته زاده جاویدانی به نام عشق نامه دارد. رجوع به ج 3 از تاریخ ادبی ادوارد براون ، از سعدی ...
-
تعییل
لغتنامه دهخدا
تعییل . [ ت َع ْ ] (ع مص ) (از «ع ول ») عیال داری و نفقه دادن آنان . || عیال خود گردانیدن قوم را یا فروگذاشتن آنان را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (از «ع ی ل ») بد پروردن . (تاج المصادر بیهقی ). بدخوارگی . (منتهی الارب ) (آ...
-
گم گشته
لغتنامه دهخدا
گم گشته . [ گ ُ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) گمشده . از دست رفته . فقید. مفقود. ضال . ضاله . ضایع : همچو گم گشتگان همی گشتنداندر آن دشت عاجز و مضطر. فرخی .پژوهش کنان چاره جستند بازنیامد به کف عمر گم گشته باز. نظامی .مرغ و ماهی در پناه عدل تست کیست آن...
-
دلاله
لغتنامه دهخدا
دلاله . [ دَل ْ لا ل َ / ل ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دلالة. دلال . زن واسطه . واسطه میان دو طرف معامله : از درطلبان آن خزانه دلاله هزار در میانه . نظامی .در بازار آن دلاله بود در فنون ذکا و زیرکی دلاله ٔ محتاله شاگردی او را شایستی . (جهانگشای جوینی ). || ز...
-
عیل
لغتنامه دهخدا
عیل . [ ع َ ] (ع مص ) نیازمند و درویش گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). فقیر و محتاج شدن . (از اقرب الموارد). عَیلة. عُیول . مَعیل . رجوع به عیلة و عیول و معیل شود. || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن . (از منتهی الار...
-
گمشده
لغتنامه دهخدا
گمشده . [ گ ُ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مفقود. فقید. یاوه . یافه . هرزه . خله . گم گشته . (یادداشت مؤلف ). ضالَّة. (دهار) (منتهی الارب ). ضال َّ. (ترجمان القرآن ) : ای گمشده و خیره و سرگشته کسایی گواژه زده بر تو امل ریمن و محتال . کسایی .هر سر که ک...