کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صمات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صمات
لغتنامه دهخدا
صمات . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) شیئی اندک و حقیر. (منتهی الارب ).
-
صمات
لغتنامه دهخدا
صمات . [ ص ِ ] (ع اِمص ) نزدیکی : بات من القوم علی صمات ؛ ای بمرای و مسمع فی القرب . || نزدیکی انجام کار. (منتهی الارب ).
-
صمات
لغتنامه دهخدا
صمات . [ ص ُ ] (ع مص ) خاموش بودن . (منتهی الارب ). خاموش شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) آنچه بدان خاموش شوند. || سرعت تشنگی . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
سمعة
لغتنامه دهخدا
سمعة. [ س َ ع َ ] (ع مص ) یکبار شنودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- اذن سمعة ؛ گوش شنوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سمعة
لغتنامه دهخدا
سمعة. [ س ِ ع َ ] (ع اِ) هیئت و طریقه ٔ شنیدن . (ناظم الاطباء). || مؤنث سمع که ماده ٔ بچه ٔ گرگ از کفتار باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سمعة
لغتنامه دهخدا
سمعة. [ س ُ ع َ ] (ع مص ) شنوانیدن عمل خیر خود را بمردم ، چنانکه ریا نمودن افعال حسنه تا مرا نیک پندارند. (آنندراج ) (غیاث ) : و دیگر آنکه ارادت ثواب و عقاب آن جهان و ریا و سمعة این جهان از معاملت منقطع باشد. (کشف المحجوب هجویری ص 127). محتسب عارف عل...
-
سمات
لغتنامه دهخدا
سمات . [ س ِ ] (ع اِ) داغها و نشانها. ج ِ سِمَت . (آنندراج ) (غیاث ) : و اَین والی پیوسته بقضای شهوت و نهمت مشغول بود و صفات بشریت و سمات انسانیت بطباع سباع بدل کرده . (تاریخ بیهق ص 134).
-
سمات
لغتنامه دهخدا
سمات . [ س ِ ] (ع اِ) روشهای نیکو و صورتها و جانبها. ج ِ سمت . (آنندراج ) (غیاث ). || نام دعای مشهور است که در کتب ادعیه ثبت است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سماط
لغتنامه دهخدا
سماط. [ س ِ ] (ع اِ) رسته . صف . (از آنندراج )(منتهی الارب ). صف . دسته . قطار. (غیاث ) : سرو سماطی کشید بر دو لب جوبیارچون دو رده چتر سبز در صف کارزار. منوچهری .و خیلتاشان و نقیبان بر سماطین دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273).پس و پشت هر دو سماط هفتصد...
-
جستوجو در متن
-
بهانه شکن
لغتنامه دهخدا
بهانه شکن . [ ب َ ن َ / ن ِ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) آنچه از خوردنیهای سبک و ناچیز که اطفال را بدان سرگرم کنند. چیزی کم و ناچیز که به کودک دهند از خوردنی تا گریه نکند. سُکتَه . آنچه بچه را بدان خاموش کنند. صمته . صمات . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خاموش بودن
لغتنامه دهخدا
خاموش بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) ساکت بودن . حرف نزدن . (ناظم الاطباء). صامت بودن . زبان بکلام نیاوردن . اِطراق . (تاج المصادر بیهقی ). اِخرِنباق . (منتهی الارب ). اِخرِنماس . اِصمات (منتهی الارب ). تصمیت . (ناظم الاطباء). سِقاط (منتهی الارب ). سُکات ....