کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدای بلند یا محکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صدای بم
لغتنامه دهخدا
صدای بم . [ ص َ / ص ِ ی ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به بم شود.
-
صدای زیر
لغتنامه دهخدا
صدای زیر. [ ص َ / ص ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زیر شود.
-
جستوجو در متن
-
احتار
لغتنامه دهخدا
احتار. [ اِ ] (ع مص ) محکم کردن . || استوار بستن گره . (منتهی الارب ). گره محکم کردن . (تاج المصادر). || طعام خورانیدن . || اندک دادن یا دادن مطلق . (منتهی الارب ).
-
بلند گردیدن
لغتنامه دهخدا
بلند گردیدن . [ ب ُ ل َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بلند شدن . بلند گشتن . افراخته شدن . مرتفع شدن . برآمدن . بالا گرفتن . اِستهداف . اِسرنداء. اِنتباک . تَخبّق . تَعرید. تَیه .جَحر. دَمخ . سَموّ. سِنی ̍. شبوة. شَزْو. طُموّ. عُروج . عُرود. قَزح . کَبْو یا...
-
شنعاف
لغتنامه دهخدا
شنعاف . [ ش ِ ] (ع اِ) سر کوهها یا کوههای بلند یا کوه بلند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سر کوه بلند. (مهذب الاسماء). جبل شامخ . شُنْعوف . (از اقرب الموارد). و رجوع به شنعوف شود. || (ص ) مرد درازبالای سست عاجز. (منتهی الارب ). مرد دراز سست عاجز....
-
وأد
لغتنامه دهخدا
وأد. [ وَءْدْ] (ع اِ) آواز یا آواز بلند درشت . (منتهی الارب ). آواز و گویند آواز سخت بلند چون صدای دیوار هنگام ویران شدن و جز آن و به همین معنی است وئید. (از اقرب الموارد). || هدیر شتر. || (مص ) زنده در گور کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ضرفطة
لغتنامه دهخدا
ضرفطة. [ ض َ ف َ طَ ] (ع مص ) بستن و محکم گردانیدن کسی یا چیزی را. (منتهی الارب ).
-
اصماق
لغتنامه دهخدا
اصماق . [ اِ ] (ع مص ) اصماق باب ؛ بستن آن . (از اقرب الموارد). بستن در، یا بر هم نهادن و محکم کردن آن . (از قطر المحیط). فراز کردن در را یا بازگردانیدن و محکم کردن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اصماق شیر یا آب ؛ تغییر یافتن مزه ...
-
تریش
لغتنامه دهخدا
تریش . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) پاره ٔ بلند کم عرض که از پارچه یا پوست یا امثال آنها جدا کنند. (فرهنگ نظام ). قطعه ای از پارچه و یا پوست و جز آن که بلند و باریک باشد. (ناظم الاطباء). تریشه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). و رجوع به تریشه شود.
-
جمعرة
لغتنامه دهخدا
جمعرة. [ ج َ ع َ رَ ] (ع اِ) پشته ٔ درشت بلند یا سنگ توده ٔ بلند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جمعد شود.
-
ممدودة
لغتنامه دهخدا
ممدودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) مؤنث ممدود. رجوع به ممدود شود. کشیده . بلند.- الف ممدودة ؛ الف بلند و کشیده . مقابل الف مقصورة یا الف کوتاه .
-
متراهص
لغتنامه دهخدا
متراهص . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) سنگهای بر هم نشیننده و محکم و استوار شونده . (آنندراج ). سنگهای بر هم نشسته و محکم و استوار شده . (ناظم الاطباء): صخور متراهصة؛ سنگهای بهم چسبیده یا سنگهای استوار. (از اقرب الموارد). و رجوع به تراهص شود.
-
تریص
لغتنامه دهخدا
تریص . [ ت َ ] (ع ص ) محکم و استوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || میزان التریص ، ترازوی راست و محکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میزان تریص و مُترَص ترازوی برابر و همسان چنانکه نتوان از هیچ پله ٔ آن چیزی کاست یا بر آن ا...
-
اصفاد
لغتنامه دهخدا
اصفاد. [ اِ ] (ع مص ) بستن . محکم کردن . (از قطر المحیط). محکم کردن و قید نمودن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بند سخت برنهادن . (آنندراج ).سخت بند برنهادن . (لغت خطی ). || اصفاد کسی را؛ بخشیدن وی را مالی یا بنده ای . (از قطر المحیط). عطا دادن . (ت...