کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیت
لغتنامه دهخدا
شیت . (ص ) بیمزه . تفه . بیخوا. ویر. بی نمک . شیل . بی طعم . (یادداشت مؤلف ). || که چاشنی از ترشی و شیرینی و غیره ندارد. (یادداشت مؤلف ).- شیت شدن ؛ بیمزگی با شیرینی زننده پیدا کردن .- شیت و لیوه ؛ از اتباع است بمعنی لوس و نُنُر.بی ملاحت و بی نمک د...
-
شیت
لغتنامه دهخدا
شیت . [ ی َ ] (از ع ، اِ)شیة. هر رنگ مخالف رنگ عمده ٔ یک شی ٔ. || علامت . نشان . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیة شود.
-
واژههای مشابه
-
شیت کردن
لغتنامه دهخدا
شیت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، متفرق کردن اجزاء چیزی از یکدیگر: شیت کردن لوئی برای ساروج ؛ از هم جدا کردن پرزهای گل نی برای ساروج . (یادداشت مؤلف ).
-
شیت آب
لغتنامه دهخدا
شیت آب . (اِ مرکب ) آبشار. (یادداشت مؤلف ).
-
شل و شیت
لغتنامه دهخدا
شل و شیت . [ ش ُ ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) طعامی بی مزه . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
شیط
لغتنامه دهخدا
شیط. [ ش َ ] (ع مص ) به معنی شیاطة است . (ناظم الاطباء). هلاک شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). هلاک گردیدن . (منتهی الارب ). هلاک شدن شتر. (آنندراج ). || سوخته شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). رجوع به شیاطة شود....
-
شیة
لغتنامه دهخدا
شیة. [ ی َ ] (ع اِ) نشان و رنگ اسب و جز آن که مخالف سایر اندام باشد. ج ، شیات . منه قوله تعالی : لا شیة فیها ؛ ای لیس فیها لون یخالف سائر لونها، و یقال : ثور اَشْیَه ؛ یعنی گاو چپار، کما یقال : فرس ابلق و تیس اذراء. (منتهی الارب ). هر رنگی که مخالف ب...
-
شیة
لغتنامه دهخدا
شیة. [ ی َ ] (ع مص ) وشی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نگار کردن جامه . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به وشی شود. || بسیار شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
شوته
لغتنامه دهخدا
شوته . [ ت ِ ] (ص ) اصلاً عبری و بمعنی خل و دیوانه است و شاید اصلاً با شیدای فارسی از یک ریشه باشد. در زبان فارسی این لغت به همین معنی در بین بازاریان و همسایگان محله ٔ کلیمیان و کسانی که با این اقلیت دینی حشر و نشر دارند مستعمل است . در کرمانشاه «شی...
-
بی طعم
لغتنامه دهخدا
بی طعم . [ طَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طعم ) بی مزه و بی لذت . (ناظم الاطباء). تفه . بی مزه . شیت . ویر. مسیخ . (یادداشت مؤلف ) : نرم و تر گردد و خوشخوار و گوارنده خار بی طعم که در کام حمار آید. ناصرخسرو.آب ماده ای است بی طعم . (یادداشت مؤلف ).رجوع به...
-
بی مزه
لغتنامه دهخدا
بی مزه . [ م َ زَ / زِ / م َزْ زَ / زِ ] (ص مرکب ) دارای طعم نامطبوع . بدطعم . بی طعم . ناگوارد. (ناظم الاطباء). نامطبوع . (یادداشت مؤلف ). کریه . ناخوش آیند. نفرت آور. بی طعم : ورا ازتن خویش باشد بزه بزه کی گزیند کسی بی مزه . فردوسی .عالم جسمی اگر ...
-
صیت
لغتنامه دهخدا
صیت . (ع اِ) آوازه . (مهذب الاسماء). آوازه و ذکر خیر. (غیاث اللغات ). ذکر خیر. شهرت نیکو. ذکر. ذکره : به پیش صیت احسانت گه پیمودن عالم صبا را پای در سنگ آمده ست از تنگ میدانی . ابوعلی حسین مروزی .آدمی چون بداشت دست از صیت هرچه خواهی بکن که فاصنع شیت ...