کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکیم
لغتنامه دهخدا
شکیم . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نیک شهر شهرستان چاه بهار. آب از رودخانه . سکنه ٔ آن 300 تن . محصول عمده ٔ آنجا غلات ،خرما و برنج است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
شکیم
لغتنامه دهخدا
شکیم . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. سکنه ٔ آن 800 تن . آب آن از رودخانه . محصول عمده ٔ آنجا غلات ، برنج ، خرما و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
شکیم
لغتنامه دهخدا
شکیم . [ ش َ ] (ع اِ)دهانه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- شکیم القدر ؛ گوشه ٔ دیگ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).|| ج ِ شَکیمَة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). رجوع به شکیمة شود.
-
شکیم
لغتنامه دهخدا
شکیم . [ ش َ ] (ع مص ) شَکْم . (ناظم الاطباء). گزیدن . || رشوت دادن والی را. (منتهی الارب ). رجوع به شکم شود.
-
شکیم
لغتنامه دهخدا
شکیم . [ ش ِک ْ کی ] (اِخ ) شهری است نزدیک نابلس (فلسطین ). در جوار آن قبر یوسف بن یعقوب قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
شکائم
لغتنامه دهخدا
شکائم . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شَکیمَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شکیمة، بمعنی دهانه ٔ لگام . (آنندراج ). ج ِ شکیم . (ناظم الاطباء). و رجوع به شکیمة و شکیم شود.
-
زبول
لغتنامه دهخدا
زبول . [ زِ ] (اِخ ) در مدت جنگ ابومالک با کنعانیان او، در شکیم وکیل ابومالک بود. (سفر داوران 9: 28 و 41) (از قاموس کتاب مقدس ). بستانی آرد: ازرئیسان شهر شکیم در روزهای جنگ ابومالک و ملیان کنعان است . وی در مدت غیاب ابومالک ، حکومت شهر شکیم را بر عهد...
-
تاباص
لغتنامه دهخدا
تاباص . (اِخ ) (روشنایی ) و آن شهری میباشد که به شمال شکیم در مرز و بوم افرائیم واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
صلمون
لغتنامه دهخدا
صلمون . [ ] (اِخ )(سایه دار) کوهی است در حوالی شکیم که ابی مالک از آنجا شاخها برای آتش زدن برج شکیم قطع نمود (سفر داوران 48 و 49؛ کتاب مزامیر 68:14) و آنرا کوه عیبال نیزمی گفتند و فعلاً به جبل السلامة معروف (است ) و دور نیست که مبداء اشتقاق صلمون باش...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ] (اِخ ) (کراهت ) داوران 9: 37 و او پسر عابد میباشد که اهالی شکیم را بر پادشاه خودشان ابی ملک شورانیده بالاخره خود منهزم گردید و متابعانش شکست فاحشی خوردند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
بئر
لغتنامه دهخدا
بئر. [ ب ِءْرْ ] (اِخ ) اسم مکانی است در میانه ٔ اورشلیم و شکیم که یوثام از حضور برادر خود ابی مالک بدانجا فرار نمود و دورنیست که همان البیره باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
حمور
لغتنامه دهخدا
حمور. [ ح َ ] (اِخ ) (بمعنی الاغ ) و او پدر شکیم است که دینه دخت یعقوب را بی عصمت کرد. (سفر پیدایش 33 : 19). و اولاد یعقوب او را بقتل رسانیدند. (سفر پیدایش 34 : 36) (قاموس کتاب مقدس ).
-
ابی ملک
لغتنامه دهخدا
ابی ملک . [اَ م ِ ل ِ ] (اِخ ) (پدر من شاه است ) نام سه تن در توریة: اول پادشاه خونخوار فلسطینی که سارا را بحرم خود برد و سپس به ابراهیم بازگردانید. دوم نام پادشاهی دیگر و احتمالاً پسر ابی ملک سابق الذکر. او نیز با زوجه ٔ اسحاق همان معاملت پدر کرد. س...
-
شکم
لغتنامه دهخدا
شکم . [ ش َ ] (ع مص ) گزیدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).شکیم . (منتهی الارب ). || رشوه دادن به والی و بستن دهان او را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رشوت دادن والی را. (تاج المصادر بیهقی ). || پاداش دادن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطبا...