کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِفَاءٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شفاء
لغتنامه دهخدا
شفاء. [ ش ِ ] (اِخ ) بنت عبداﷲبن شمس العدویة القریشیه ، مکنی به ام سلیمان . از زنان صحابه ٔ نامدار است و در دوره ٔ جاهلیت نویسندگی میکرد. پیش از هجرت به اسلام گروید و به حفصة ام المؤمنین نوشتن آموخت . وی مورد توجه حضرت رسول (ص ) و عمر خلیفه ٔ ثانی ب...
-
شفاء
لغتنامه دهخدا
شفاء. [ ش ِ ] (ع اِ) دوا. ج ، اَشفیة. جج ، اَشافی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شفاء که اغلب به فتح شین تلفظ کنند به کسر است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 6 ص 7).- شفاء از مسألتی ؛ جواب شافی دادن . تبیین و روشن کردن آن . (یادداشت م...
-
شفاء
لغتنامه دهخدا
شفاء. [ ش ِ ] (ع مص ) دوا کردن . تندرستی دادن کسی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). بهتری دادن از مرض . (زمخشری ). آسانی دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). شفا دادن . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 61). || تندرستی خواستن برای کسی . (منت...
-
واژههای همآوا
-
شفاء
لغتنامه دهخدا
شفاء. [ ش ِ ] (اِخ ) بنت عبداﷲبن شمس العدویة القریشیه ، مکنی به ام سلیمان . از زنان صحابه ٔ نامدار است و در دوره ٔ جاهلیت نویسندگی میکرد. پیش از هجرت به اسلام گروید و به حفصة ام المؤمنین نوشتن آموخت . وی مورد توجه حضرت رسول (ص ) و عمر خلیفه ٔ ثانی ب...
-
شفاء
لغتنامه دهخدا
شفاء. [ ش ِ ] (ع اِ) دوا. ج ، اَشفیة. جج ، اَشافی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شفاء که اغلب به فتح شین تلفظ کنند به کسر است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 6 ص 7).- شفاء از مسألتی ؛ جواب شافی دادن . تبیین و روشن کردن آن . (یادداشت م...
-
شفاء
لغتنامه دهخدا
شفاء. [ ش ِ ] (ع مص ) دوا کردن . تندرستی دادن کسی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). بهتری دادن از مرض . (زمخشری ). آسانی دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). شفا دادن . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 61). || تندرستی خواستن برای کسی . (منت...
-
شفعا
لغتنامه دهخدا
شفعا. [ ش ُ ف َ ] (از ع ، اِ) شفاعت کنندگان و خواهشگران و پامردان . (ناظم الاطباء). شفعاء. و رجوع به شفعاء و شفیع شود.
-
جستوجو در متن
-
اشافی
لغتنامه دهخدا
اشافی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اشفیة. جج ِ شفاء. || ج ِ اِشْفی ̍.
-
اشفیة
لغتنامه دهخدا
اشفیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ شفاء. (منتهی الارب ).
-
جبیر
لغتنامه دهخدا
جبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) ابن شفاء. محدث است . معاویةبن صالح از وی روایت کند ولی مجهول است . ابن ابی حاتم او را ذکر کرده است . (از لسان المیزان ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی غسانی مکنی به ابوالحسین . او راست : شفاء العلة فی سمت القبله . وفات او به سال 563 هَ . ق . بود.
-
خانه روشنی
لغتنامه دهخدا
خانه روشنی . [ ن َ / ن ِ رَ / رُو ش َ ] (حامص مرکب ) حالتی شبیه به بهبودی و شفاء که برای بعض بیماران لحظه ای چند پیش از حال احتضار پدید آید.
-
شفت
لغتنامه دهخدا
شفت . [ ش َ ف َ] (ع اِ) لب . (غیاث اللغات ). لب مردم و شفة یکی ، و اصل آن شفوة یا شفهة و مصغر آن شُفَیهَة و جمع آن شِفاء و شَفَوات است . (آنندراج ). و رجوع به شفة شود.