کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِرّه شِرّه،شر و واشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شره
لغتنامه دهخدا
شره . [ ش َ رَه ْ ] (اِ) نام گیاهی که به هندی تلسی گویند. (از ناظم الاطباء).
-
شرة
لغتنامه دهخدا
شرة. [ ش َرْ رَ ] (ع ص ) زن بدتر. (منتهی الارب ).
-
شره شره
لغتنامه دهخدا
شره شره . [ ش ِرْ رَ ش ِرْ رَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، پاره پاره (جامه ). (یادداشت مؤلف ). شرمبه شرمبه . شرنبه شرنبه . لقمه لقمه . تکه تکه . رجوع به شرمبه شود.
-
شره مند
لغتنامه دهخدا
شره مند. [ ش َ رَه ْ م َ ] (ص مرکب ) آزمند. حریص . شره ناک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
شر
لغتنامه دهخدا
شر. [ ش َرر ] (ع اِ) نقیض خیر. اسمی است جامع رذایل و خطاها. ج ، شرور. بدی و فساد و ظلم . (از اقرب الموارد). بدی . مقابل خیر. (از منتهی الارب ). || بدی . زیان . ضرر. گزند. مضرت . فساد. تباهی : و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون . (قرآن 35/21)....
-
مستطیر
لغتنامه دهخدا
مستطیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استطارة. ساطع و منتشر: صبح یا برق یا شیب یا شر مستطیر. (اقرب الموارد). بردمیده . (منتهی الارب ). آشکار : یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیرا. (قرآن 7/76). || غبار برآمده و پریشان . (منتهی الارب ) (اقرب ...
-
مرامقة
لغتنامه دهخدا
مرامقة. [ م ُ م َ ق َ ] (ع مص ) محکم نکردن کار را. (منتهی الارب ): رامق الامر؛ لم یبرمه . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || مداراکردن با کسی از بیم شر و گزند وی : رامق الرجل ؛ داراه مخافة شره . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). دوروئی و نفاق کردن با کسی...
-
منزجر
لغتنامه دهخدا
منزجر. [ م ُ زَ ج ِ ] (ع ص ) بازماننده . (غیاث ). بازایستنده . (آنندراج ). آنکه بازمی ایستد و بازماننده و آنکه بازمی گردد و سر بازمی زند. (ناظم الاطباء) : و به تذکر مألوفات محرمه که به ظاهر از آن منتهی و منزجر باشد و توبت کرده ، متلذذ نگردد. (مصباح ...
-
طاعون
لغتنامه دهخدا
طاعون . (ع اِ) مرگامرگی . ج ، طواعین . (منتهی الارب ). شآمت و مرگ عام . (لطایف ). || وبا. (دهار). داءالشوکة که مرضی است الیافی عام و کشنده . || دبل . زقمة. (منتهی الارب ). || مجازاً شعرا آن را به معنی تلخ و طاعون و طاعونی را به معنی تلخی به کار برده ...
-
بدی
لغتنامه دهخدا
بدی . [ ب َ ] (حامص ) ضد نیکی . (آنندراج ). نقیض نیکی . ترمنشت . (از ناظم الاطباء). شر. (زمخشری ). سوء. سیئه . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شرة. (دهار). اِرب . بُجر. تَعس . جفا. جفوة. خَل ّ. خَنابة. دَوکَة. دَهم . رَباذیة.رَهَق . طَبَند...
-
نیاز
لغتنامه دهخدا
نیاز. (اِ) حاجت . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (رشیدی ) (آنندراج ). احتیاج . (برهان قاطع). ارب . اربه . مأربه . وطر. (یادداشت مؤلف ) : اگرچه بمانند دیر ودرازبه دانا بودشان همیشه نیاز. بوشکور.ما را بدان لب تو نیاز است در جهان ...