کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهادة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهادة
لغتنامه دهخدا
شهادة. [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) آگاهی یافتن بر چیزی : شهد علی کذا شهادةً. (منتهی الارب ). || گواهی دادن برای کسی و ادای شهادت کردن : شهد له بکذا و قولهم اشهد بکذا؛ یعنی قسم میخورم و شهد اﷲ انه لااله الا هو؛ ای علم اﷲ او قال اﷲ او کتب اﷲ، و اَشهدُ اَ...
-
واژههای مشابه
-
شهاده
لغتنامه دهخدا
شهاده . [ ش َ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) شهادة. شهادت : بگو شهاده سرت را ز تن جدا سازم میانه ٔ تن و جانت جدائی اندازم . ؟ (از یادداشت مؤلف ).و رجوع به شهادت و شهادة شود.
-
واژههای همآوا
-
شهادت
لغتنامه دهخدا
شهادت . [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) مأخوذ از شهادة تازی . گواهی دادن . (غیاث اللغات ). گواهی : دیگر دوات آوردند از دیوان رسالت بنهادند و خواجه ٔ بزرگ و حاضران خطهای خویش در معنی شهادت نبشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 295).- شهادت اخرس ؛ شهادت شخص گنگ و آ...
-
جستوجو در متن
-
شهادات
لغتنامه دهخدا
شهادات . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شهادة، به معنی گواهی . (از ناظم الاطباء) : پس از آن اعیان شهادات و خطهای خود را بدان نویسند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212). و رجوع به شهادة و شهادت شود.
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمدبن عبداﷲبن یعیش الهمدانی النابتی معروف بابن النابتی . پدر او قضاء همدان داشت و او نیز بهمدان رفت و ابونعیم بوسایطی از او نقل کند و او نیز بوسایطی از پیغمبر (ص ) آرد که فرمود: القتل شهادةٌ و الغرق شهادةٌ و النف...
-
ذوا
لغتنامه دهخدا
ذوا. [ ذَ ] (ع اِ) مخفف ذوان تثنیه ٔ ذو و چون لازم الاضافه است هیچگاه جز بصورت ذوا در کلام نیاید: ذوامال ؛ دو مرد خداوند مال . و منه قوله تعالی : و من قتله منکم متعمداً فجزاءُ مثل ما قتل من النعم یحکم به ذواعدل منکم . (قرآن 95/5). و: شهادةُ بینکم اذا...
-
آیه
لغتنامه دهخدا
آیه . [ ی َ ] (ع اِ) آیت . ج ، آیات ، آی .- آیه ٔ حجاب ؛ آیه ٔ سی و یکم سوره ٔ نور 24.- آیه ٔ سجده ؛ هر یک از چهار آیت ذیل : آیه ٔ 15 از سوره ٔ 32. آیه ٔ 37 از سوره ٔ 41. آیه ٔ 62 از سوره ٔ 53. آیه ٔ 19 از سوره ٔ 96.- آیه ٔ سخّر ؛ آیه ٔ 12 از سوره ...
-
بطاقة
لغتنامه دهخدا
بطاقة. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). حدقه . (یادداشت مؤلف ). || پاره ٔ کاغذ که بر آن رقم قیمت نوشته میان طاقه گذارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ورقه و رقعه ٔ خرد که بر جامه آویزند و قیمت ب...
-
ضراریة
لغتنامه دهخدا
ضراریة. [ ض ِ ری ی َ ] (اِخ ) یکی از شش فرقه ٔ مجبره منسوب به ضراربن عمرو حِفص الفرد و اتفاقهما فی التعطیل انهما قالا الباری تعالی عالم ٌ قادرٌ علی معنی انه لیس بجاهل و لا عاجز و اثبت اﷲ تعالی ماهیة لایعلمها الا هو و قالا ان هذه المقالة محکیة عن ابی ...
-
زور
لغتنامه دهخدا
زور. (ع اِ) دروغ . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). کذب . (اقرب الموارد). ناراستی . فریب . نادرستی . دروغ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سخن دروغ . (دهار)... کلمه ٔ دیگر فارسی زور که بمعنی نادرست و دروغ است و در زبان ع...
-
شهادت
لغتنامه دهخدا
شهادت . [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) مأخوذ از شهادة تازی . گواهی دادن . (غیاث اللغات ). گواهی : دیگر دوات آوردند از دیوان رسالت بنهادند و خواجه ٔ بزرگ و حاضران خطهای خویش در معنی شهادت نبشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 295).- شهادت اخرس ؛ شهادت شخص گنگ و آ...
-
ابوسهل
لغتنامه دهخدا
ابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) حمدوی . احمدبن حسن یکی ازامراء دربار مسعودبن محمود غزنوی . و مسعود او را بضبط ولایات عراق منصوب کرد و میان علاءالدوله و ابوسهل محاربه روی داد علاءالدوله منهزم گشت و ابوسهل به اصفهان درآمد و در سال 426 هَ .ق . که اهالی قم و ...