کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمله
لغتنامه دهخدا
شمله . [ ش َ ل َ / ل ِ ] (اِ) شالی که بر دوش اندازند و یا بر سر مانند دستار پیچند. (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از انجمن آرا) : اوصاف شمله بر علم زر نوشته اندالقاب بندقی به سراسر نوشته اند. نظام قاری .شمله کاین عزتم ز دولت اوست گردنم زیر با...
-
شمله
لغتنامه دهخدا
شمله .[ ش ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) تیر شهاب . (از برهان ) (ناظم الاطباء). روشنایی در شبها در آسمان که از جانبی به جانب دیگر رود. (ناظم الاطباء). رجوع به تیر شهاب شود.
-
واژههای مشابه
-
شملة
لغتنامه دهخدا
شملة. [ ش َ ل َ ] (ع اِ) نوعی از چادر کوتاه که بر خود پیچند. ج ، شملات ، شِمال . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گلیم خرد که به خود درکشند. (یادداشت مؤلف ).- ام شملة ؛ دنیا. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).- || می . شراب...
-
شملة
لغتنامه دهخدا
شملة. [ ش ِ ل َ ] (ع اِ) هیأت در خودپیچیدگی جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).- شملةالصماء ؛ نوعی از چادر بخود پیچیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شملة
لغتنامه دهخدا
شملة. [ ش ِ م ِل ْ ل َ] (ع ص ) ناقة شملة؛ ماده شتر سریع و شتابرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
شملة
لغتنامه دهخدا
شملة.[ ش َ م َ ل َ ] (ع اِ) اندک از خرما و از باران و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
ام شملة
لغتنامه دهخدا
ام شملة. [ اُم ْ م ِ ش َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) دنیا. (از لسان العرب ) (المرصع) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آفتاب . (از لسان العرب ) (از المرصع) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || می . (ازلسان العرب ) (از المرصع) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب )....
-
جستوجو در متن
-
شملات
لغتنامه دهخدا
شملات . [ ش َ م َ ] (ع اِ) ج ِ شَملَة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شملة شود.
-
شملتین
لغتنامه دهخدا
شملتین . [ ش َ ل َ ت َ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو شملة. رجوع به شملة شود. || لباس دولا. (ناظم الاطباء).
-
شاشوله
لغتنامه دهخدا
شاشوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) شمله و علاقه ٔ دستار و امثال آن باشد. (برهان قاطع).
-
اعتذاق
لغتنامه دهخدا
اعتذاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دو شمله از پس گذاشتن دستار را. (منتهی الارب ). دو شمله از پس دستار گذاشتن . (ناظم الاطباء). || خاص کردن کسی را به چیزی . || نشان کردن شتر را برای گرفتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شاغوله
لغتنامه دهخدا
شاغوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) شمله ٔ دستار باشد. (فرهنگ جهانگیری ). بر وزن و معنی شاشوله است که عِلاقه و شمله ٔ دستار باشد. (برهان قاطع). طره ٔ دستارکه از عمامه بیاویزند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). شمله و عِلاقه ٔ دستار. (ناظم الاطباء) : شاغوله ٔ ...
-
اعتذاب
لغتنامه دهخدا
اعتذاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروگذاشتن دو شمله پس دستار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آویزان کردن کرانه های عمامه به پشت کتفها. (از اقرب الموارد).