کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شطرنجیسازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شطرنجی
لغتنامه دهخدا
شطرنجی . [ ش َ رَ ] (اِخ ) دهقان علی سمرقندی . از شاعران و حکیمان معروف ماوراءالنهر در قرن ششم هجری قمری بود. نوشته اند که وی شاگرد سوزنی بوده . (فرهنگ فارسی معین ). او راست کتاب العطر. (ابن ندیم ).
-
شطرنجی
لغتنامه دهخدا
شطرنجی . [ ش ِ / ش َ رَ] (ص نسبی ) منسوب به شطرنج . (ناظم الاطباء). کسی که شطرنج بازی می کند. (ناظم الاطباء). مرادف شطرنج باز است . (آنندراج ). شطرنج باز. (غیاث اللغات ) : از آن مثل گذشت که شطرنجیان زنندشاهان بیهده چو کلیدان بی کده . عسجدی (دیوان ص 3...
-
سازی
لغتنامه دهخدا
سازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی ، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن ، چون گری و کار...
-
علی شطرنجی
لغتنامه دهخدا
علی شطرنجی . [ ع َ ی ِ ش ِ رَ ] (اِخ ) (خواجه ...) تبریزی . وی از بزرگان عهد امیر تیمور گورکانی بود و کلام اﷲ را از حفظ داشت و در علم حدیث بسیار ماهر بود. و نیز در فن شطرنج آن مایه استاد بود که همه ٔ مردم آن عصر استادی او رامسلم میداشتند و وی همیشه د...
-
علی شطرنجی
لغتنامه دهخدا
علی شطرنجی . [ ع َ ی ِ ش ِ رَ ] (اِخ ) (دهقان ...) نام او را بصورت «ابوعلی سمرقندی » نیز آورده اند. وی از شعرای قرن ششم هَ . ق . و معاصر با آل خاقان (یا آل افراسیاب ) و لامعی جرجانی و سوزنی بوده است . او را در شطرنج مهارت بسزائی بود. (از الذریعه ٔ آق...
-
شطرنجی باف
لغتنامه دهخدا
شطرنجی باف . [ ش َ رَ ] (نف مرکب ) کسی که فرش شطرنجی می بافد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).
-
عمر شطرنجی
لغتنامه دهخدا
عمر شطرنجی . [ ع ُ م َ رِ ش ِ رَ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز شطرنجی ، مکنی به ابوحفص . وی شاعر و ادیب و از مقربان علیة دختر مهدی عباسی بود. و او رابه بازی شطرنج علاقه ای بسیار بود، لذا به این اسم ملقب گشت . وی در حدود سال 250 هَ .ق . درگذشت . (از الاعلام ...
-
خانه ٔ شطرنجی
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ شطرنجی . [ ن َ / ن ِی ِ ش َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خانه خانه ، بشکل خانه ٔ شطرنج ، دارای خانه های چهارگوش چون نطع شطرنج .
-
ابوبکر صولی شطرنجی
لغتنامه دهخدا
ابوبکر صولی شطرنجی . [ اَ بو ب َ رِ ی ِ ش َ رَ ] (اِخ ) جرجانی خراسانی ، محمدبن یحیی بن عبداﷲبن عباس بن محمدبن صول . یکی از ائمه ٔ فضل و ادب .او از ابوداود سیستانی و ابوالعباس مبرد روایت داردو ابوعبداﷲ مرزبانی و دارقطنی از وی روایت آرند. وی بنوبت معل...
-
عشوه سازی
لغتنامه دهخدا
عشوه سازی . [ ع ِش ْ وَ / وِ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت عشوه ساز. عشوه زنی . عشوه کاری . (فرهنگ فارسی معین ). کرشمه و دلفریبی . (ناظم الاطباء).
-
عیش سازی
لغتنامه دهخدا
عیش سازی . [ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) کامیابی و تمتع و شادی و خوشی . (ناظم الاطباء) : چو دوری چند رفت از عیش سازی پدید آمد نشان بوس و بازی .نظامی .
-
عینک سازی
لغتنامه دهخدا
عینک سازی . [ ع َ / ع ِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل عینک ساز. || (اِ مرکب ) دکان و مغازه ٔ عینک ساز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عینک شود.
-
کبریت سازی
لغتنامه دهخدا
کبریت سازی . [ ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کبریت ساز. (فرهنگ فارسی معین ). کار سازنده ٔ کبریت . || (اِ مرکب ) محل و دکان کبریت ساز. (فرهنگ فارسی معین ). جایی که در آن کبریت سازند.- کارخانه ٔ کبریت سازی ؛کارگاهی که آنجا با ابزارها و دستگاههای مخصوص ...
-
کمپوت سازی
لغتنامه دهخدا
کمپوت سازی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) ساختن و تهیه کردن کمپوت . و رجوع به کمپوت شود. || (اِ مرکب ) کارخانه ای که در آنجا کمپوت سازند.
-
کمین سازی
لغتنامه دهخدا
کمین سازی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کمین ساز : اجل بر جان کمین سازی نموده قیامت را یکی بازی نموده . نظامی .و رجوع به کمین ساز شود.