کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرطیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرطیة
لغتنامه دهخدا
شرطیة. [ ش َ طی ی َ ] (ع ص نسبی ) یا شرطیة. تأنیث شرطی . فرگروی . (ناظم الاطباء).- جمله ٔ شرطیه . (اصطلاح نحو). رجوع به شرط شود.- شرطیه ٔ متصله ؛ فرگروی پیوسته . (از ناظم الاطباء).- شرطیه ٔ منفصله ؛ فرگروی واگشته . (ناظم الاطباء).- قضیه ٔ شرطیه ...
-
واژههای مشابه
-
قضیه ٔ شرطیه
لغتنامه دهخدا
قضیه ٔ شرطیه . [ ق َ ضی ی َ /ی ِ ی ِ ش َ طی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تألیف قضیه ای از دو چیز باشد: محکوم علیه و محکوم به ، و آن بر دو گونه است : قسم نخست در قضیه ٔ حملی گذشت ، قسم دیگر تألیف میان قضایا بر وجهی که هر یکی را از آن قضایا به...
-
واژههای همآوا
-
شرطیت
لغتنامه دهخدا
شرطیت . [ ش َ طی ی َ ] (ع مص جعلی ) عهدو شرط و پیمان و اتفاق و قرارداد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عنادیة
لغتنامه دهخدا
عنادیة. [ ع ِ دی ی َ ] (ع ص نسبی ) (قضیه ٔ...) (اصطلاح منطق ) عنادیة نوعی از قضیه ٔ شرطیه ٔ منفصله است . رجوع به قضیه شود.
-
ان کان و لابد
لغتنامه دهخدا
ان کان و لابد. [ اِ کان َ وَ ب ُدْ دَ ] (ع جمله ٔ شرطیه ، ق شرطی ) در صورت لزوم . در صورت ناچاری . اگر چاره ای نیست .
-
حقیقیة
لغتنامه دهخدا
حقیقیة. [ ح َ قی قی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث حقیقی . مقابل مجازیة: قضیه ٔ شرطیه ٔ منفصله ٔ حقیقیة. رجوع به قضیة شود.
-
مهمله
لغتنامه دهخدا
مهمله . [ م ُ م َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مهمل . || بی نقطه (از حروف ).- حروف مهمله ؛ مقابل حروف منقوطه . حرفهایی که نقطه ندارند چون حاء مهمله ، راء مهمله و غیره و این را چون تأکیدی کردند چه آنگاه که حاء نویسند مشهود است که بی نقطه است و افزودن کلمه ٔ ...
-
چغامه
لغتنامه دهخدا
چغامه . [ چ َ م َ / م ِ ] (اِ) سرواد و شعر و چکامه . (فرهنگ اسدی ذیل لغت سرواد حاشیه ٔ ص 107) قصیده را گویند و آن بیتی چند باشد متوازیه ٔ متشارکه در ردیف و قافیه . مبتنی بر مطلعی و گریز و شرطیه زیاده بر هفده بیت . (برهان ). بمعنی قصیده و شعر. (انجمن ...
-
محکوم علیه
لغتنامه دهخدا
محکوم علیه . [ م َ مُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه بدو نسبت داده شده باشد. پس اگر قضیه حمیله بود آن را موضوع نامند و اگر قضیه شرطیه بود آن را مقدم خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). چنانکه در ترکیب «زیدٌ قائم ٌ» زید را محکوم ٌعلیه و...
-
جوازم
لغتنامه دهخدا
جوازم . [ ج َ زِ ] (ع ص ، اِ)ج ِ جازم . || شتران سیراب . || مَشکهای پر. (اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ جازمة. حروف جوازم عبارتند از لم ، لما، لام امر، لاء نهی ، ان شرطیة. این حروف بر فعل مضارع درآیند و علامت رفع را ساقط سازند و یا حرف آخر را جزم د...
-
لزومیة
لغتنامه دهخدا
لزومیة. [ ل ُ می ی َ ](ع ص نسبی ) تأنیث لزومی . || قضیه ٔ شرطیه ٔ متصله ٔ لزومیة. رجوع به قضیة شود. جرجانی در تعریفات گوید: ماحکم فیها بصدق قضیة علی تقدیر اخری لعلاقةبینهما موجبة لذلک . (تعریفات ). اللزومیة الذهنیة، کونه بحیث یلزم من تصور المسمی فی ...
-
محکوم به
لغتنامه دهخدا
محکوم به . [ م َ مُن ْ ب ِه ْ ] (ع ص مرکب ، اِمرکب ) در اصطلاح منطق امر نسبت داده شده است که در قضیه ٔ حملیه محمول و در قضیه ٔ شرطیه تالی خوانده شود.(از کشاف اصطلاحات الفنون ) مثلاً در جمله ٔ «زیدٌ قائم ٌ» زید را محکوم ٌعلیه گویند و قائم را محکوم ٌبه...