کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبانگاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبانگاهی
لغتنامه دهخدا
شبانگاهی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شبانگاه : اِغتِباق ، اِفتِحام ؛ شراب شبانگاهی خوردن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
غبوق
لغتنامه دهخدا
غبوق . [ غ ُ ] (ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن . || شراب شبانگاهی خورانیدن . (منتهی الارب ).
-
افتحام
لغتنامه دهخدا
افتحام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب شبانگاهی نوشیدن . (ناظم الاطباء). || اعتناق . (از اقرب الموارد).
-
ذات عشاء
لغتنامه دهخدا
ذات عشاء. [ ت َ ع ِ ] (ع ق مرکب ) شامگاهی . در شبانگاهی . بشبانگاهی .
-
عشیان
لغتنامه دهخدا
عشیان . [ ع َش ْ ] (ع ص ) طعام شبانگاهی خورنده . (منتهی الارب ). آنکه عشاء و شام خورده است . (از اقرب الموارد).
-
اعشیة
لغتنامه دهخدا
اعشیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ عَشاء، بمعنی طعام شبانگاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
عشی
لغتنامه دهخدا
عشی . [ ع ِش ْی ْ ] (ع اِ) طعام شبانگاهی . (منتهی الارب ). طعام عَشی ّ و شبانگاه . (از اقرب الموارد). ج ، أعشیة. (ناظم الاطباء).
-
غبق
لغتنامه دهخدا
غبق . [ غ َ ] (ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن وخورانیدن . (منتهی الارب ). || سیراب کردن یا دوشیدن شتر و گوسفند به شامگاه . (اقرب الموارد).
-
عشاء
لغتنامه دهخدا
عشاء. [ ع َ ] (ع اِ) طعام شبانگاهی . (منتهی الارب ). طعام شبانگاه . (دهار). شام ، و غذا که به شب خورند. (یادداشت مؤلف ). طعام شب ، در مقابل غداء. (از اقرب الموارد). ج ، أعشیة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
غبقی
لغتنامه دهخدا
غبقی . [ غ َ قا ] (ع ص ) زن شراب شبانگاهی خوار. (ناظم الاطباء). تأنیث غبقان . غبوق خوار. یقال : رجل غبقان و امراءة غبقی . (اقرب الموارد).
-
مراح
لغتنامه دهخدا
مراح . [ م ُ ] (ع اِ) شب جای ستور. (منتهی الارب ). موضعی که شتران به سوی آن روند و آرام گیرند. (غیاث اللغات ). مأوی و آرامگاه و محل استراحت شبانگاهی شتر و گاو و اغنام . (از اقرب الموارد). مناخ . (متن اللغة).
-
متعشی
لغتنامه دهخدا
متعشی . [ م ُ ت َ ع َش ْ شی ] (ع ص ) طعام شبانگاهی خورنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). شبانگاه خورنده وشام خورنده . (ناظم الاطباء). || شبکور. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تعشی شود.
-
عشو
لغتنامه دهخدا
عشو. [ ع ُ ش ُوو ] (ع مص ) در شب از دور دیدن آتش را و آهنگ روشنی نمودن . (از منتهی الارب ). آتش را در شب از دور دیدن و قصد روشنائی آن کردن به امید رهنمایی یا مهمانی . (از اقرب الموارد). عَشْو. رجوع به عَشْو شود. || طعام شبانگاهی خوردن . (از منتهی الا...
-
عشی
لغتنامه دهخدا
عشی . [ ع َش ْی ْ ] (ع مص ) طعام شبانگاهی خورانیدن کسی را. (از منتهی الارب ). عشاء و شام دادن کسی را. (از اقرب الموارد). عَشْو. و رجوع به عشو شود. || در شب قصد کردن کسی را. (از منتهی الارب ). عَشو. و رجوع به عشو شود. || به شب چرانیدن شتران را. (از نا...