عشی . [ ع َش ْی ْ ] (ع مص ) طعام شبانگاهی خورانیدن کسی را. (از منتهی الارب ). عشاء و شام دادن کسی را. (از اقرب الموارد). عَشْو. و رجوع به عشو شود. || در شب قصد کردن کسی را. (از منتهی الارب ). عَشو. و رجوع به عشو شود. || به شب چرانیدن شتران را. (از ناظم الاطباء). عَشو.و رجوع به عشو شود. || مانند نابینا کار کردن . (از ناظم الاطباء). عَشو. و رجوع به عشو شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.