کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شامص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شامص
لغتنامه دهخدا
شامص . [ م ِ ] (ع ص ) فرس شامص ؛ اسب توسن . ج ، شُمُص . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
شامس
لغتنامه دهخدا
شامس . [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از جزایر یونان است . (برهان قاطع) (از جهانگیری ) (آنندراج ). و گویند بیش از سیصد جزیره باشد. (منتهی الارب ). جزیره ٔ یونانی در مجمع الجزایر، دارای 71/000 تن سکنه و آن موطن فیثاغورس بود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام جزیره...
-
شامس
لغتنامه دهخدا
شامس . [ م ِ ] (ع ص ) اسب توسن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، شوامس و شُمُس . (اقرب الموارد). || مرد تندخو. (از اقرب الموارد). || روز آفتابی : الشامس من الایام ؛ ذوالشمس . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). روز...
-
جستوجو در متن
-
شمص
لغتنامه دهخدا
شمص . [ ش ُ ] (ع ص ،اِ) ج ِ شامِص . (ناظم الاطباء). رجوع به شامِص شود.