کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیئه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سیئة
لغتنامه دهخدا
سیئة. [ س َی ْ ی ِ ءَ ] (ع اِ) بدی و گناه صغیره . (غیاث اللغات ). بدی . (از ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60) (دهار). بدی . خطا. اصل آن سیوئه است . (از منتهی الارب ). بزه . گناه . معصیت . عصیان . ذنب . جرم . اثم . تبه کاری .تباه کاری . (یادداشت ب...
-
جستوجو در متن
-
قشفة
لغتنامه دهخدا
قشفة. [ ق َ ش ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث قَشِف : رأیته علی حال قشفة؛ ای سیئة. (اقرب الموارد). رجوع به قَشِف شود.
-
محو گرداندن
لغتنامه دهخدا
محو گرداندن . [ م َح ْوْ گ َ دَ ] (مص مرکب ) محو گردانیدن . محو کردن : ومجموع بدعتهای سیئه و سنن جائره باطل و محو گردانید. (تاریخ قم ص 5). || نیست و نابود کردن .
-
محو گردیدن
لغتنامه دهخدا
محو گردیدن . [ م َح ْوْ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) محو شدن . محو گشتن . زایل شدن . برطرف شدن . سترده شدن . || نیست و نابود شدن : تا صفات سیئه محو گردد. (مجالس سعدی ص 18).
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (ع ص ) مؤنث حسن . نعت مؤنث از حُسن . نیک . نیکو. خوب : امراءة حسنةالمرأی ؛ زنی خوبروی . نکومنظر. رائقه . مقابل قبیحة. و مقابل سیئة. و مقابل رذیلة: اخلاق حسنة؛ صفات پسندیده .
-
کار بد
لغتنامه دهخدا
کار بد. [ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نکیر. (دهار). زنا. منکر. سیئه . فعل زشت . (شعوری ) : میان باریک و فربه دنبه بی موبرای کار بد بسیار نیکو.ابوالمعانی (از شعوری ج 2 ص 235).
-
سیئات
لغتنامه دهخدا
سیئات . [ س َی ْ ی ِ آ ] (ع اِ) ج ِ سیئة. (از دهار) (ترجمان القرآن ). معاصی . گناهان . (غیاث ) (آنندراج ). سیئات اعمال . کارهای بد وناشایسته . (ناظم الاطباء). مقابل حسنات : و صَیَّرَ دهرک الاحسان فیه الینا مِن عظیم السَیّئات ِ. ابن الانباری (از تاریخ...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ ] (اِخ ) نام کوهی است که در غار آن به امر پروردگار هاروت و ماروت را سرنگون آویختند: ... القصه چون این افعال سیئه (مستی و آدم کشی ) از هاروت و ماروت صدور یافت ... چون از خواب مستی بیدار گشتند بهلاکت خود متیقن شده آغاز گریه و زاری نمودند.....
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یزید الوراق الجرجانی الضبی .کنیت وی ابومحمد است . ابوبکربن المقری ، و قاضی از او روایت دارند، و وی از ابوحاتم روایت کند. حدثنا القاضی ابواحمد، محمدبن احمدبن ابراهیم ، حدثنی ابومحمدطاهربن ابراهیم بن یزید، حدثنا محمدب...
-
مساوی
لغتنامه دهخدا
مساوی . [ م َ ] (ع اِ)مساوی ٔ. ج ِ مساءة. (منتهی الارب ). ج ِ سیّئة. (مهذب الاسماء) (غیاث ). جمع سوء (خلاف قیاس ). و گویند مفرد آن مساءة باشد. (اقرب الموارد). بدیها. (دهار). عیوب ونقایص . (اقرب الموارد). زشتیها. عیبها : گر گفتم از رسول علی خلق را وصی...
-
منتزع
لغتنامه دهخدا
منتزع . [ م ُ ت َ زَ ] (ع ص ) برکنده شده . (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کنده . برکنده . از جای برکشیده . جداشده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- منتزع شدن ؛ برکنده شدن : عِرق نزاع و خلاف از آن به یکبارگی مستأصل و متنزع شد. (مصب...
-
حسنة
لغتنامه دهخدا
حسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (ع حامص ) نیکی . نیکوئی . (ترجمان عادل ). ثواب . مقابل گناه . کردار نیک . کار نیکو. کار نیک . مقابل سیئة. مزد. کار خیر. عمل خیر. نیکوکاری . بر. خوبی . ج ، حسنات : بنگر بهوا بر به چکاوک که چه گویدخیر و حسنت بادا خیرات و حسان را. ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ضیاءالملک بن خواجه نظام الملک وزیر محمدبن ملکشاه . خوندمیر در دستورالوزراء (ص 185) آرد که : او در زمان سلطان محمد رایت وزرات برافراخت و مدت چندسال از روی استقلال بلوازم آن امر پرداخت . چون آفتاب اقبالش بسرحد زوال رسید بسببی از ...
-
جزاء
لغتنامه دهخدا
جزاء. [ ج َ ] (ع مص ) پاداش دادن . (از منتهی الارب )(ترجمان القرآن عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از شرح قاموس ) (دهار). کیفر. سزا. مجازات . مزد. || پاداش نیکی و بدی عمل کسی را دادن . (از متن اللغة). || کفای...