کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکرت
لغتنامه دهخدا
سکرت . [ س َ رَ ] (ع اِمص ) مستی : از سر نخوت و سکرت غرور بکثرت اتباع و اشیاع خویش از شهر بیرون آمد. (ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به سکرة شود. || غرور. خودخواهی . تکبر : ممکن است سکرت سلطنت ... او را بر این باعث باشد. (کلیله و دمنه ). امیر ابوالحرث از ...
-
واژههای همآوا
-
سکرة
لغتنامه دهخدا
سکرة. [ س َ رَ ] (ع اِمص ) ضلالت و گمراهی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). مستی . (آنندراج ). || شدت موت و غشی آن است . (آنندراج ). فیخه . ثقوة.فواق . (زمخشری ). سختی مرگ . (دهار). سختی و سرگردانی و مشقت و منه سکرة الموت . ج ، سکرات . (مهذب الاسماء).سکرة...
-
سکرة
لغتنامه دهخدا
سکرة. [ س َ ک َ رَ ] (ع ص ) دانه ٔ تلخ که با گندم آمیزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سکرة
لغتنامه دهخدا
سکرة. [ س َ ک ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث سَکِر. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
افاقت
لغتنامه دهخدا
افاقت . [ اِ ق َ ] (ع مص ) بهوش بازآمدن . (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). اِفاقة. رجوع به این کلمه شود : بخنکی آبی که بر روی من زدند افاقت یافتم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 298). مستی حماقت را افاقت نیست . (مرزبان نامه ). و مستی بدان سبب اختیار می کنیم مگ...
-
تسکیر
لغتنامه دهخدا
تسکیر. [ ت َ ] (ع مص ) چشم ببستن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ). چشم بستن و مانع دیدن شدن و سرگشته ساختن کسی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : قوله تعالی ، سُکَّرَت ابصارنا(قرآن 15/15)؛ ای ...
-
تیقظ
لغتنامه دهخدا
تیقظ. [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] (ع مص ) بیدار و هوشیار بودن وبیدار شدن از خواب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیدار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بیدار شدن و بیداری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در مو...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) کتاکت . معروف به الزمن . از شعر اوست :حضروا فمذ نظروا جمالک غابواوالکل مذ سمعوا خطابک طابوافکأنهم فی جنة و علیهم من خمر حبک طافت الاکواب یا سالب الالباب یا من حسنه لقولبنا الوهاب و النهاب القرب منک لمن یحبک جنةقد زخرفت و البع...
-
اشیاع
لغتنامه دهخدا
اشیاع . [ اَش ْ ] (ع اِ) ج ِ شَیْع، بمعنی مثل و مانند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ شیع، بمعنی مقدار و مثل ... و منه : کما فُعِل َ باشیاعهم (قرآن 54/34)؛ یعنی کسانی که همانند ایشان بودند. (از المنجد). و رجوع به شَیْع شود. مانندها و مثلها. (فرهنگ...
-
باعث
لغتنامه دهخدا
باعث . [ع ِ ] (ع اِ) جهت . شوند. (ناظم الاطباء). داعی . انگیزه . علت . جهت . غرض . موجب . (المنجد). مجازاً سبب . (آنندراج ). ج ، بَواعِث : حرام است بر من آنگه برگردد همه ٔ آن یا بعضی از آن به ملکیت من به حیلتی از حیلتها یا باعثی از باعثها. (تاریخ بیه...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن خلف بن احمد. حمداﷲ مستوفی آرد: و در سنه ٔ اربع و سبعین و ثلثمائه (یمین الدوله محمود) بجنگ خلف بن احمد به سیستان رفت جهت آنکه خلف پسر خود طاهر را بعد از مراجعت از حج ولیعهد کرده و حکومت داده و خود به طاعت حق تعالی مشغول شده با...
-
مستی
لغتنامه دهخدا
مستی . [ م َ ] (حامص ) حالت مست . مست بودن . صفت مست . حالتی که از خوردن شراب و دیگر مسکرات پدید آید. مقابل هشیاری . غلبه ٔ سرور بر عقل به مباشرت بعضی اسباب موجبه ٔ سکر که مانع آید از عمل به عقل بی آنکه عقل زایل شده باشد. حالت غیر عادی از طرب و جز آن...
-
ابوفراس
لغتنامه دهخدا
ابوفراس . [ اَ ف ِ ] (اِخ ) حارث بن ابی العلاء سعیدبن حمدان بن حمدون الحمدانی تغلبی بن عم ناصرالدوله و سیف الدولةبن حمدان . مولد او در سال 320 هَ . ق . بود. ثعالبی در وصف او گوید او یگانه ٔ روزگار خویش و آفتاب رخشان عصر خود بود در ادب و فضل و کرم و م...